English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
oil shot system سیستم روغنکاری تحت فشار
Search result with all words
centralized oil shot system روغنکاری متمرکز فشاری
Other Matches
Take my shot بند کفشم باز شده
shot اسم مفعول shoot
shot ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot تیراندازی تیرانداز ماهر
shot پرتاب وزنه گلوله سربی
shot شوت
like a shot بی تامل
like a shot بیدرنگ
to be shot خراب بودن
to be shot ازکارافتادن
He shot himself. او به خودش شلیک کرد.
one shot یک بارهای
within shot در تیررس
shot ضربه
shot گلوله تیراندازی شده
shot اصابت کرده
shot گلوله
shot تیر
shot رهاشده
shot عکس
shot ساچمه
shot رسایی پرتابه
shot تزریق
shot جرعه
shot یک گیلاس مشروب
shot فرصت ضربت توپ بازی
shot منظره فیلمبرداری شده
shot جوانه زده
shot تیرزدن
shot یک طول زنجیر لنگر
shot امپول
shot برد
shot تیرپرتاب شده
shot تیراندازی شده تیرخورده
single shot تک گلولهای تک تیر
snap shot بعجله انجام شده
drop shot ضربه اهسته روی تور والیبال
snap shot عکس فوری
snap shot فوری
snap shot عکس فوری گرفتن
smell shot ساچمه
small shot ساچمه
slap shot ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
single shot اسلحه تک تیر
dunk shot گل ابشاری
single shot گلوله منفرد
single shot یکبارهای
sighting shot تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
alley shot ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
shot line نخ پران
shot line نخ تفنگ
shot gun تفنگ شکاری
hollow shot گودالساچمه
shot group گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
shot noise اثر ساچمهای
solid shot ساچمهخالص
shot maker فشنگ ساز
bar shot ساچمهیمیلهای
shot string ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
wedge shot ضربه برشی در گلفV
shot silk ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
wild shot تیر پراکنده
wild shot تیر بی هدف
with in ear shot در حدود صدا رس
with in gun shot درمیدان تیر درتیررس
wood shot ضربه با قسمت چوبی راکت
shot effect اثر ساچمهای
case shot چارپاره
combination shot ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
corner shot ضربه به گوشه دیوار جلو
course line shot مشاهده در خط
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
crashing shot شوت محکم
crosscorner shot ضربه به سمت قطر مخالف
crosscourt shot ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
to fire a shot شلیک کردن
call one's shot مشخص کردن هدف
called shot ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
carom shot طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
case shot جای فشنگ
tee shot ضربه از نقطه شروع بازی گلف
charity shot پرتاب ازاد
cheap shot خشونت عمدی
chip shot ضربه کوتاه
cannon shot تیررس توپ شلیک شده از توپ
cannon shot گلوله توپ
to fire a shot تیرخالی کردن
break shot نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
case shot چار پاره
stuff shot شوت ابشاری
spot shot ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
draw shot ضربه با پیچش به عقب
drop shot ضربه دراپ
drop shot ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
bank shot ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank shot پرتابی که به تخته بخورد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
dismantling shot تیر تخریب کننده
bounce shot گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
dab shot ضربه ناگهانی از نزدیک تور
dead shot تیر خطا
dead shot تیر اشتباه
trap shot ضربه به گوی از محدوده ماسهای
trial shot گلوله ازمایشی
trial shot تیر ازمایشی
trial shot تیر قلق گیری
drop shot جاخالی
shot put پرتاب وزنه
one shot lubrication روغنکاری گروهی
one shot multivibrator نوسانساز یکبارهای
one shot pump پمپ روغن مرکزی
he was shot for a spy او به جرم جاسوسی تیرباران شد
gun shot گلوله توپ
gun shot در تیررس
stop shot ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
gun shot تیررس
grape shot گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
out of ear shot بیرون از صدا رس
passing shot ضربه دور از دسترس
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
forcing shot ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
follow shot ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
flying shot تیر سر پرواز
flip shot ضربه با استفاده از مچ
open shot با کارکرد ازاد
open shot سیستم باز
pot shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long shot کسیکه درمسابقات
line shot گلوله در خط
kill shot ضربه محکم
jaw shot ضربه به گوی در گوشه میزبیلیارد
indian shot خیز ران هندی
net shot ضربه لب تور
ond shot یکجا
ond shot یکمرتبه
ond shot بیک حمله دریک حمله
one aircraft was shot down یک هواپیما
hole shot شکست دادن حریف با شروع بهتر
one aircraft was shot down سرنگون گردید
flight shot تیرپرتاب
pull shot ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
acrack shot تیراندازماهر
set shot شوت درجا
she was shot for a spy اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
shot clock ساعت مسابقه
shot blast ساچمه پاشیدن
shot peen ساچمه پاشیدن
shot in the dark <idiom> تیری درتاریکی
big shot شخص مهم
big shot ادم کله گنده
shot in the arm <idiom> تشویق یا برانگیختن چیزی
give it your best shot <idiom> سخت سعی کردن
big shot <idiom> شخص مهم وقدرتمند
She shot up last year . پارسال یکدفعه قد کشید
A shot in the dark تیری درتاریکی
To fire a shot تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
As soon as a shot was heard … تا صدای تیر شنیده شد …
mug shot عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
shot blasting براده اهن
explosion shot ضربه چوب به ماسه
rifle shot تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
eye shot تیررس
eye shot زدن بخال
eye shot تیرداخل خال سیاه
rifle shot تیررس تفنگ
hook shot شوت هوک
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
shot putter شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
push shot ضربه فشاری
shot putters شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
under arm net shot ضربه کوتاه از نزدیک تور
cheap shot artist بازیگر خشن بصورت عمد
alley oop shot پرتاب نزدیک سبد
parthian shaft or shot تیرهنگام گریز
net shot clear ضربه بلند از لب تور به انتهای زمین
parthian shaft or shot تیر اشکانی
turnaround jump shot پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
parthian shaft or shot قیقاج
doublcd barrcled shot تفنگ شکاری دو لول
parthian shaft or shot جنگ و گریز
He is a bih shot ( noise ) in this town . جزو کله گنده های شهر است
single shot hit probability احتمال اصابت یک گلوله به هدف
linear system [system of linear equations] دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
system مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
i.f.f. system دستگاه تشخیص
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
cw system سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
system نظم ترتیب
system سازمان
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
the system of the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
system نظام
c.g.s. system دستگاه سگث
system نظم منظومه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com