Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
on line database
پایگاه داده درون خطی
Other Matches
database
برنامهای که یک واسط بین برنامه نوشته شده برای دستیابی به توابع DBMS است و خود DBMS
database
پایگاه داده ها
database
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
database
تغییر و مدیریت و استفاده از پایگاه داده میدهد.
database
مجموعه برنامه هایی که به کاربر اجازه ایجاد
database
نرم افزار مدیریت پایگاه داده که روی کامپیوتر سرور شبکه اجرا میشود و در یک سیستم Client / Server استفاده میشود. کاربر با نرم افزار مشتری کار میکند که دادهای که ازنرم افزار سرور بازیابی شده است فرمت میکند و نمایش میدهد
database
روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
database
شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
database
مجموعه دستوراتی که به کاربر اجازه ایجاد تغییر ساده در پایگاه داده ها میدهد
database
جستجو
database
بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
database
ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
database
مجموعه زبانهایی که مثل زبانهای شرح داده
database
که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
database
ترکیب سخت افزار و نرم افزار که برای پردازش سریع اطلاعات پایگاه داده ها طراحی شده است
relational database
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database
پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
relational database
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
relational database
پایگاه داده رابطهای
database structure
ساختار پایگاه داده ها
database management
مدیریت پایگاه داده ها
database driver
برنامه راه انداز پایگاه داده
plex database
ساختار پایگاه داده ها که داده ها بهم متصل می شوند
active database
پایگاه دادههای فعال
database disign
طرح پایگاه داده ها
database management system
سیستم مدیریت پایگاه داده سیستم مدیریت پایگاه داده ها
database management program
برنامه مدیریت پایگاه داده ها
relational database management
مدیریت پایگاه دادههای رابطهای
record oriented database management
برنامه مدیریت پایگاه دادههای رکوردی
relational database management system
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database management system
پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
relational database management system
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
table oriented database management progr
برنامه مدیریت پایگاه دادههای جدولی
flat fuiile database management program
برنامه مدیریت پایگاه دادههای تک فایل
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line spacing
فاصله سطور
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
on line
داخل رده
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
down the line
<idiom>
درآینده
line of d.
حد فاصل
on line
مستقیم
off line
غیر متصل
on line
مورداستعمال
on line
در خط
line-up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به ترتیب ایستادن
on line
درون خطی
off line
منفصل
line-up
به خط شدن
line up
ردیف ایستادن تیم
line up
به ترتیب ایستادن
line up
به خط شدن
off line
قطع
on line
متصل
all along the line
درامتدادهمه خط
all along the line
در همه جا
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line
خارج از خط جبهه
on the line
هواپیمای اماده پرواز
on line help
کمک مستقیم
old line
محافظه کار
o o line
خط دیدبانی سپاه
o o line
خط تقسیم دیدبانی
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
mean line
خط میان
in line
شمشیر در وضع حمله
in line
همراستا
line by line
سطر به سطر
down line
بار کردن پایین خطی
along line
در امتداد خطوط
along line
در خط
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
line of d.
مرز
to come in to line
موافقت کردن
to come in to line
در صف امدن
the line
صف
down the line
ضربه از کنار زمین
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
line out
با خط علامت گذاشتن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line
در سمت
line
لاین
line
محصول
line
شعبه
line
اراستن
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
خط دوم یافرعی
line
رشته
line
ترازکردن
line
صفی در خط
line
خط صف
line
ردیف
line
طناب خط
line
خط
line
پوشاندن
line
استرکردن
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by line
خط فرعی راه اهن
line
: خط
line
لجام
line
دهنه
line
جاده
line
طناب سیم
line
رسن
by line
خط دوم یافرعی
line
سطر
line
طرز
line
بخط کردن
line
خط دار کردن
line
خط انداختن در
line
رشته بند
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
: خط کشیدن
line
ریسمان
line
حدود رویه
line
نسب
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
خط زدن
line
سیم
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
off line
برون خطی
line
جبهه جنگ
possibilities line
خط امکانات
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line
خط سینه ناو
marriage line
گواهینامه ازدواج
message line
خط مخابره
median line
میانه
mach line
موج ضربهای ضعیف
marline or line
طناب کوچک دولا
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
mason's line
ریسمان کار
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
lubber's line
نشانگر سینه
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
line voltage
ولتاژ خط
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line transformer
مبدل خط
poverty line
خط فقر
price line
خط قیمت
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
lyman line
خط لیمان
private line
خط خصوصی
line voltage
ولتاژ شبکه
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
local line
خط محلی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line
خط بار
line width
پهنای خط
possibilities line
خط بودجه
out of line coding
کدگذاری برون خطی
peaked line
خط پاره پاره
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
off line storage
حافظه برون خطی
off line operation
عملکرد برون خطی
penny a line
ارزان
penny a line
پست
nonswitched line
خط غیر گزینشی
non switched line
خط گزینه نشده
no fire line
خط منع اتش توپخانه
peaked line
خط چین
pass a line
رد کردن طناب
outhaul line
برون کش
out line font
قلم متغیر
out line font
فونت متغیر
orienting line
خط توجیه
on line system
سیستم درون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
overhead line
سیمکشی هوایی
overhead line
خط هوایی
no fire line
خط منع اتش
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
on line operation
عملکرد درون خطی
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com