Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
on line fault tolerant system
سیستم تحمل خرابی درون خطی
Other Matches
line to earth fault
اتصال کوتاه زمین
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
on line system
سیستم درون خطی
tolerant
بردبار
tolerant
ازادمنش ازاده
tolerant
شخص متحمل
tolerant
مقاوم
tolerant
شکیبا اغماض کننده
tolerant
مدارا امیز
tolerant
بامدارا
tolerant
دارای سعه نظر
fault
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
fault
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
fault
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
It's your own fault.
تقصیر خودت است.
fault
فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
fault
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault
خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد
fault
یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault
کاستی
fault
خرابی
fault
مقصر دانستن
fault
تقصیرکردن
fault
چینه
fault
شکست زمین
fault
اشتباه
fault
خطا
fault
عیب نقص
fault
نقص
fault
عیب
fault
تقصیر
fault
گسله
fault
تقصیر اشتباه
fault
گیر
fault
گناه
fault
موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
it is his fault
تقصیر اوست
it was my fault
تقصیرمن بود
at fault
پریشان
to a fault
بحدافراط
fault
گسل
at fault
<idiom>
مقصر
to a fault
بی نهایت
in fault
مقصر
at fault
گیج
to a fault
<idiom>
(به حدافراط) از شور به درشده
at fault
بی تکلیف
fault analysis
تحلیل عیب
fault description
توضیح عیب
fault localization
تعیین محل خطا
fault analysis
عیب کاوی
cold fault
نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
fault current
جریان عیب
fault description
توضیح خرابی
fault description
توضیح اشکال
fault current
جریان خطا
fault description
توضیح مشکل
fault description
توضیح نقص
fault datagnosis
عیب شناسی
fault voltage
ولتاژ عیب
fault voltage
ولتاژ خطا
fault diagnosis
تشخیص نقص فنی
fault free
بی نقص
fault tolerance
تحمل نقص
fault tolerance
قدرت تحمل نقص
sporadic fault
عیب گاه بگاه
fault tolerance
تولرانس عیب
fault free
بی عیب
fault finding
عیب یابی
fault finder
عیب یاب
fault datagnosis
تشخیص عیب
charge with a fault
تخط ئه کردن
fault detection
عیب یابی
fault detector
اشکارساز خطا
fault diagnosis
عیب یابی
transverse fault
گسل عرضی
commit a fault
تقصیر کردن
fault water
ابشکاف
sporadic fault
خطایی که تصادفاگ رخ دهد
insulation fault
نقص عایق بندی
to find fault with
گله کردن از
to find fault with
از ملامت کردن
foot fault
خطای پا
foot fault
خطای پا درسرویس
to find fault with
عیب جستن
fortuitcus fault
نقص اتفاقی
theory of fault
تئوری تقصیر
transform fault
تبدیلگسل
To find fault.
بهانه گرفتن
page fault
خرابی صفحه
To find fault with something ( someone ) .
از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
find fault with
<idiom>
ایراد گرفتن
insulation fault
خرابی نارسانا
insulation fault
نقص عایق کاری
normal fault
گسل طبیعی
earth fault
اتصال به زمین تصادفی
page fault
نقص صفحه
to smooth over a fault
عیب یا تقصیری را پوشاندن
machine fault
عیب ماشین
machine fault
نقص ماشین
permanent fault
عیب دائمی
the fault lies with him
تقصیر با اوست
There is a fault in the electrical wires .
سیمهای برق عیب کرده است
There is no fault to find with my work.
بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
double earth fault
اتصال زمین دوبل
double earth fault
اتصال زمین دوفازه
two phase to earth fault
اتصال زمین دو فاز
foot fault judge
کمک داور
fault localization apparatus
دستگاه تعیین کننده محل خطا
I have no fault to find with his work .
از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
fault electrode current
جریان نابهنجار الکترد
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
He is seriously claiming
[trying to tell us]
that the problems are all the fault of the media.
او
[مرد]
به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
fault current protective switch
کلید محافظ جریان خطا
There is no fault in young men having desires.
<proverb>
آرزو به جوانان عیب نیست .
peak cathode fault current
جریان نابهنجار کاتدی
earth fault circuit breaker
مدارزمینیشکننده
fault tension protective switch
کلید محافظ ولتاژ عیب
fault voltage circuit breaker
کلید قطع کننده ولتاژ عیب
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line spacing
فاصله سطور
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
linear system
[system of linear equations]
دستگاه معادلات خطی
[ریاضی]
It's her fault.
[She is to blame for it.]
[The blame lies with her.]
تقصیر
[سر]
او
[زن]
است.
c.g.s. system
دستگاه سگث
the system of
the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
i.f.f. system
دستگاه تشخیص
system
سلسله رشته
the system of
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
an system
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
system
تشکیلات
system
نظام سیستم
system
ترتیب
system
مجموعه سازمان
system
منظومه
value system
نظام ارزشها
system
روش اصول
system
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system
سلسله
system
سازمان
system
سامانه
system
سیستم
system
همست
system
همستاد روش
system
طریقه
p system
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
system
دستگاه
system
جهاز
system
طرز اسلوب
system
قاعده رویه
system
نظم منظومه
system
نظام
system
رشته دستگاه
system
طرز روش
system
سازگان
system
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system
اسلوب
system
نظم ترتیب
system
اصول وجود
giorgi system
دستگاه جورجی
designation system
سیستم علامت گذاری
tax system
نظام مالیاتی
distribution system
شبکه توزیع
destruct system
سیستم تخریب
the vascular system
سلسله اوندهاومجراها
distribution system
سیستم توزیع
three phase system
سیستم سه فاز
geocentric system
دستگاه زمین مرکزی
three phase system
شبکه سه فاز تاسیسات سه فاز
three wire system
دستگاه سه سیمی
multiplex system
سیستم چند سیمه
designation system
سیستم تعیین وسایل سیستم انتخاب
disperse system
سیستم پاشیده
dispersive system
سیستم پاشنده
water system
ذخیره اب
text system
سیستم متن
tetragonal system
دستگاه چهار گوشهای
hexagonal system
دستگاه شش گوشهای
telephone system
سیستم تلفن
development system
سیستم توسعه یافته
tectopulvinar system
دستگاه بامی- پروانهای
household system
نظام خانوادگی
household system
نظام تولیدخانوادگی
warning system
سیستم خبردهنده
hydraulic system
سیستم هیدرولیک
destruct system
سیستم انفجار
heliocentric system
دستگاه خورشید مرکزی
the nervous system
سلسله پیهای نباتی
water system
رودخانه و شعبات ان
ignition system
سیستم احتراق موتور
water system
منبع اب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com