Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
on line information service	سرویس اطلاعاتی مستقیم
Other Matches
information service	سرویس اطلاعاتی
information service	خدمات اطلاعات
information service	خدمت اطلاعاتی
dow jones information service	سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
automatic terminal information service	ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
service line	حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
service line	خط سرویس
service line	ستون ناوها لجستیکی دریایی
service line	خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
centre service line	خطسویسزنیمیانی
short service line	خط سرویس کوتاه
long service line	خط طولی زمین در بازی دونفره
service box line	خطجایگاهزدنسرویس
information	معلومات
information [on] about somebody] [something]	آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something]	خبر [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something]	معلومات [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something]	داده ها [در باره کسی یا چیزی]
information	اطلاع دادن
information	داده ها
information	معلومات معیطات
information	نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
information	داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
information	اتهام
information	تهمت
information	دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
asking for information	استعلام
information	اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
information	معلومات اگاهگان
information	سوابق
for your information	برای اگاهی شما
information	اطلاع
information	مفروضات اطلاعات
information	پرسشگاه
information	استخبار خبر رسانی
Where can I get information?	از کجا می توانم بپرسم؟
information	اطلاعات
information	خبر
further information	آگاهی بیشتر
information	اخبار
information	اگاهی
inside information	اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
information theory	نظریه اگاهی
information theory	نظریه خبر
information theory	نظریه اطلاعات
information transmission	انتقال اطلاعات
information unit	واحد اطلاعات
information utility	utility computer
input information	اطلاعات اولیه
input information	اطلاعات ورودی
information routing	مسیریابی اطلاعاتی
[pieces of] information	اطلاعات
to gather information [about; on]	جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
hidden information	اطلاعات پنهان کرده
pieces of information	چندها تکه اطلاعات
a piece of information	یک تکه اطلاع
oral information	اطلاعات گفتاری [شفاهی]
spacial information	اطلاعات فضایی [فاصله ای]
spatial information	اطلاعات فضایی [فاصله ای]
information on demand	اطلاعات با تقاضا
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...	ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
information sheet	برگه اطلاعات
stationary information	اطلاعات لایتغیر
lay an information against some one	نسبت به کسی اعلام جرم کردن
lay an information against someone	بر علیه کسی اعلام جرم کردن
false information	خبر نادرست
false information	اطلاعات نادرست
a few scraps of information	یک خرده اطلاعات [ناکافی]
leakage of information	نشت اطلاعات
information explosion	انفجار اطلاعات
perfect information	اطلاعات کامل
Ministry of Information .	وزارت اطلاعات
information processing	نتیجه گیری ازاخبار
information processing	پردازش اطلاعات
Please send me information on ...	خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
teachnical information	اطلاعات فنی مربوط به یک وسیله
to dig for information	خبرجویی کردن
public information	اطلاعات عمومی
public information	اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
information approach	روش کسب اطلاعات
to dig for information	جویای خبرشدن
genetic information	اطلاعات وراثتی
information processing	تقویم اخبار
information banks	بانکهای اطلاعاتی
information center	مرکز جمع اوری اطلاعات
ministry of information	وزارت اطلاعات
market information	اطلاعات و دادههای بازار
information center	مرکز اطلاعات
information flow	روانه خبر
information capacity	فرفیت خبری
information bureau	مرکز جمع اوری اطلاعات
information hiding	یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
information bureau	دفتر اطلاعات
information networks	شبکههای اطلاعاتی
information box	قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
information bits	بیتهای اطلاعاتی
troop information	برنامه اگاه سازی
information program	برنامه اگاه سازی
defense information	اطلاعات نظامی
information source	منبع اطلاعات
defense information	اطلاعات دفاعی
derived information	اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
information console	کنسولاطلاعاتی
information counter	جایگاهاطلاعات
information system	سیستم اطلاعاتی
information system	سیستم اطلاعات
information test	ازمون معلومات
to pump somebody for information <idiom>	یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
information office	دفتر اطلاعات
information science	علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
information program	اگاه سازی برنامه اطلاعات
information providers	تهیه کنندگان اطلاعات
redundant information	یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
troop information	مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
information retrieval	بازیابی اطلاعات
flow of information	گردش اطلاعات
information revolution	تحول اطلاعات
wrong information	اطلاعات نادرست
information desk	میز اطلاعات
information technology	تکنولوژی اطلاعات
Where is the information desk?	میز اطلاعات کجاست؟
information science	علم اطلاعات
to fish for information <idiom>	یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
line to line voltage	ولتاژ بین دو خط
line to line voltage	ولتاژ زنجیر شده
line by line analysis	تجزیه سطر به سطر
line by line milling	فرز کردن سطری
line by line milling	فرز کردن سطر به سطر
line to line spacing	فاصله سطور
line to line fault	تماس خطوط
line to line fault	اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault	اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault	اتصال کوتاه بین دو فاز
central information file	سیستم اصلی ذخیره داده
to give [provide] somebody [some] information	به کسی آگاهی دادن
general information data	اطلاعات و امار عمومی
information processing machine	computer
survey information center	مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
to broad cast information	خبری که درهمه جا منتشرشود
information processing center	مرکز پردازش اطلاعات
information processing carriculum	دوره پردازش اطلاعات
target information center	مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
freedom of information act	قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
information processing systems	نظامهای خبرپردازی
machine readable information	اطلاعات خواندنی توسط کامپیوتر
management information system	نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
information storage and retrieval	بازیابی و ذخیره سازی اطلاعات
flight information board	تابلواطلاعاتپرواز
essential elements of information	عناصر اصلی اخبار
In regard to the proposed changes I think we need more information.	در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
essential elements of information	عناصراصلی اطلاعات
executive information system	نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
It would not be proper for me to give you that information.	درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
information retrieval system	سیستم بازیابی اطلاعات
information resource management	مدیریت منبع اطلاعات
target information center	مرکز اطلاعات هدف
personal information manager	برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
computer information system	سیستم اطلاعات کامپیوتری
combat information center	اطاق عملیات
aeronautical information overprint	اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
office information system	سیستم اطلاعات اداری
association in information systems	انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
association in information systems	professionals
management information system	سیستم مدیریت اطلاعات
command information program	برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
combat information center	مرکز اطلاعات رزمی
information management system	سیستم مدیریت اطلاعات
To glean information . To nose around .	سر وگوش آب دادن
To obtain first-hand information .	خبر دست اول کسب کردن
action information center	مرکز اخبار تاکتیکی
action information center	مرکزاطلاعات تاکتیکی
to pass on [information or news]	به بقیه اطلاع دادن
information and storage and retrieval	ذخیره و بازیابی اطلاعات
national crime information center	شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
american civilian internee information	قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
civilian internee information bureau	دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
biographical information blank form	فرم پر نشده بیوگرافی افراد
canadian information processing society	انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
To try to pick up some information . to nose around. To pry about .	سر وگوشی آب دادن
American Standard Code for Information Interchange	کدی که حروف الفبا عددی را به صورت کد دودویی بیان میکند
in service	به خاطر خدمت
in service	درخدمت ارتش در ارتش
self-service	با انتخاب ازاد
self-service	ازاد
self-service	تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self-service	کمک بوسیله خود شخص
self-service	خود یاوری
service	منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
in service	خدمتی
i am at your service	در خدمت شما هستم
service	سرویس
service	اداره
he is of no service to us	بکار ما نمیخورد
he is of no service to us	بدرد مانمیخورد
service	رسیدگی به
self-service	بدون مسئول توزیع سلف سرویس
service	اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
self-service	خود زاوری
self service	کمک بوسیله خود شخص
self service	خود یاوری

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com