Dictiornary-Farsi | on the score of neglect | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 115 (6 milliseconds)

English	Persian
on the score of neglect	بعنوان غفلت ازاین بابت
on the score of neglect	ازاین حیث


Other Matches

neglect	این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect	قصور
neglect	فروگذاری
neglect	فروگذار کردن غفلت
neglect	اهمال
neglect	مسامحه
neglect	غفلت کردن
neglect	دیدبانی نکنید
neglect	غفلت
contralateral neglect	نادیده انگاری دگرسو
to make a for one's neglect	غفلت خودراتلافی کردن
To neglect ones studies .	از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
neglect of duty	غفلت در انجام وفیفه
To neglect something . To pay no attention ( heed ) to something .	از چیزی غافل شدن
Dont neglect writing to your mother .	ازنوشتن نامه بمادرت غافل نشو
To keep the score.	حساب امتیاز رانگاهداشتن
score out	خط زدن
score it under	زیر ان خط بکشید
t score	نمره T
to know the score <idiom>	سری توی حساب داشتن
to keep score	حساب
on this score	از این حیث
on this score	از این بابت
to keep score	بازی رانگاهداشتن
what is the score	هر کدام چند بازی داریم
score	نشان
What is the score?	چند به چندیم ؟ ( امتیاز شما ری در بازی )
He knows the score .	سرخوردن ( واخوردگی ویأس )
He knows the score .	سرش توی حساب است
what is the score	حساب برد و باخت چقدراست
score	چوب خط نمره
score	بریدگی
score	امتیاز گرفتن حساب امتیازات
score	خط
score	نمره
score	امتیاز
score	پوان اوردن
score	تحقیر کردن ثبت کردن
score	حساب کردن بحساب اوردن
score	نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score	حساب
score	مارک
score	نشان معدل
score	گرم کردن اسب ثبت حرکات
score	شیار
score	پیروزی
score	نمره اوردن
score	فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
score	رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
score	خط زدن
score	خط افتادن
stanine score	نمره نه بخشی
to score with a girl <idiom>	موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
standardized score	نمره بهنجار شده
standard score	نمره معیار
sigma score	نمره معیار
set the score	افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
score sheet	برگ امتیاز
score out that word	روی ان واژه خط بکشید
three score and ten	هفتاد
settle a score with someone <idiom>	عین چیزی را به کسی پس دادن
time score	نمره زمانی
score-console	صفحهنمایشامتیاز
He told us what the score was.	جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
weighted score	نمره وزنی
unweighted score	نمره غیروزنی
true score	نمره حقیقی
total score	نمره کامل
transmuted score	نمره تبدیل شده
To score points.	امتیاز آوردن ( ورزش )
To score a goal .	گل زدن ( درفوتبال وغیره )
test score	نمره ازمون
score out that word	ان واژه را خط بزنید
accuracy score	نمره دقت
graphic score	نمره نگارهای
grade score	نمره کلاسی
gain score	نمره افزوده
evaluation score	نمره ازمایش
evaluation score	نمره ارزیابی
error score	نمره خطا
deviation score	نمره انحراف
derived score	نمره اشتقاقی
corrected score	نمره اصلاح شده
composite score	نمره مرکب
box score	جدول امتیازها
box score	حساب بازی
box score	نتیجه برد وباخت بازی
blind score	امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
additional score	نمره اضافی
gross score	نمره خام
ipsative score	نمره نسبی
real score	نمره واقعی
run up a score	قرض بهم رساندن
score a person	از کسی پیش بردن
score a person	بر کسی پیش دستی کردن
score off a person	از کسی پیش بردن
score off a person	بر کسی پیش دستی کردن
score keeper	منشی
raw score	نمره خام
predicted score	نمره پیش بینی شده
perfect score	امتیاز کامل
lie score	نمره دروغگویی
main score	نمره اصلی
normalized score	نمره هنجار شده
observed score	نمره مشاهده شده
percentile score	نمره صدکی
hog score line	خطامتیازپایانی
foot score line	خط امتیاز انتهایی
army standard score	نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
annual average score	میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
segment score number	بخششمارهامتیاز
sweeping score line	خطکمکنندهامتیاز
I know my job ( stuff ). Iknow the score ( ropes ) .	درکارم واردهستم