Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (8 milliseconds)
English
Persian
one heel spin
چرخش با اسکیت قرقره دارروی یک اسکیت
Other Matches
spin spin coupling
جفت شدن اسپین- اسپین
heel
در پاشنه قرار گرفتن
heel
مهمیز
heel
چرخیدن
heel
پاشنه پی دیواره حائل یا سد
heel
کج شدن یک ور شدن
heel
پاشنه جوراب پاشنه گذاشتن به
heel
ته پاشنه کف
heel
زاویه میل ناو
heel
پاشنه در
heel
پاشنه سد
to heel
پیرو
to heel
فرمانبردار
to heel
تابع دراختیار
heel
پس مانده
heel
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heel
قسمت عقبی بدنه قایق
heel
قسمت عقبی سر چوب گلف
heel
توپ را با پاشنه پا رد کردن
heel
پاهای عقب
heel
پشت سم
heel
پاشنه
heel
کجی ناو پاشنه ناو
down at heel
وضعیتبدمالی
to heel
<idiom>
تحت کنترل
heel
پاشنه
[کفش]
cow heel
پاچه گاو پخته و دلمه شده
french heel
پاشنه کفش زنانه بلند وخمیده بجلو
heel and toe
با پنجه و پاشنه
heel and toe
بانوک پا
heel and toe
روش استفاده از پدالها
lark heel
لادن
lark heel
نسترن
lark heel
زبان در قفا
heel thrust
فشار پاشنه پا در پیچیدن
heel tap
ته مانده
heel tap
ته پیاله
heel kick
ضربه با پاشنه پا به عقب
heel cut
محافظ پاشنه پا
kick with the heel
ضربه با پاشنه پا
block heel
نعلبند پاشنه اسب
Achilles heel
نقطهء ضعف
Achilles heel
نقطهء زخم پذیر
Achilles heel
نقطهء جراحت پذیر
turn on one's heel
<idiom>
ناگهان پیچیدن
to lift up one's heel
لگد زدن
heel grip
گیرهپاشنه
heel loop
قوس پاشنه
heel rest
تکیه گاه
heel stop
ترمزگیر
head over heel in love
<idiom>
یک دل نه صد دل عاشق شدن
spin-off
بخشهسازی
to spin out
امتداد دادن مفصلا درست کردن
spin-off
برنامهی اشتقاقی
off spin
چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
spin-off
شرکت بخشهسازی شده
to go for a spin
با خودرو گردش کوتاهی کردن
to spin something
چیزی را تند چرخاندن
to spin out
بسر بردن
spin
تنیدگی
spin
فشردن فلز
spin
فشردن سرد اسپین
spin
چرخش توپ
spin
فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
spin
ماهیگیری با وسایل چرخان
spin
اسپین
spin
به درازاکشاندن چرخاندن
spin
تنیدن
spin
چرخش به سرعت
spin
چرخش
spin
فرفره
spin
چرخیدن
spin
ریسیدن رشتن
spin-offs
شرکت بخشهسازی شده
spin-offs
بخشهسازی
top spin
چرخش فرفره مانند توپ بازی
upright spin
چرخش ایستاده
spin-offs
برنامهی اشتقاقی
spin wall
دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
to spin one's wheels
<idiom>
بدون نتیجه زحمت کشیدن
[اصطلاح روزمره]
to spin yarns
دروغ ساختن
to spin yarns
داستان ساختن
to spin a wheel
چرخی را تند چرخاندن
spin dyeing
زنگرزی پیش از ریسیدن
to spin a yarn
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
spin-dry
باماشینخشککردن
spin drier
ماشینخشککن
spin doctor
متخصصروابطاجتماعی
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
spin coupling
جفت شدن اسپین
leg spin
چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
spin casting
پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
spin bowler
توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
low spin
کم اسپین
high spin
پرچرخش
to spin yarns
صفحه گذاشتن
sit spin
چرخیدن روی یک اسکیت
scratch spin
چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
spin decoupling
واشدن اسپین
high spin
چرخش زیاد
change spin
چرخیدن با تغییر پا
electron spin
تنیدگی الکترون
jump spin
چرخش با اغاز پرش بهوا
spin state
حالت اسپین
electron spin
اسپین الکترون
spin paired
اسپین زوج شده
hot spin
فشردن در حالت گرم
high spin
پر اسپین
one toe spin
چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
jackson haines spin
چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
electron spin resonance
رزونانس اسپین الکترون
lay back spin
چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
spin orbit coupling
جفت شدن اسپین- اوربیتال
spin lattice intraction
بر هم کنش اسپین شبکه
teflon spin bar
میله همزن تفلونی
spin casting rod
چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spin casting reel
قرقره چرخان ماهیگیری
spin angular momentum
اندازه حرکت زاویهای اسپین
spin angular momentum
اندازه حرکت زاویهای اسپینی
spin paired complex
کمپلکس اسپین زوج شده
electron spin resonance
[ESR]
تشدید پارامغناطیس الکترون
[فیزیک]
to spin laundry in the washing machine
لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com