English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (5 milliseconds)
English Persian
one nails drives another غم جدید غم کهنه را بر از یاد
Other Matches
nails ناخن
nails به موقع پرداختن
nails حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nails دستگیر کردن
nails از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nails میخ زدن
to nails up سر هم بندی کردن
to nails up با میخ بند کردن
right as nails درست
nails به موقع
nails سروقت
nails چنگ
nails میخ میخ سرپهن
nails سم
nails گل میخ
nails با میخ کوبیدن
nails با میخ الصاق کردن بدام انداختن
nails قاپیدن
nails زدن کوبیدن
nails گرفتن
nails میخ
nails چنگال
cut nails ناخنهای گرفته یا چیده
studded with nails میخ زده
to nails to counter رسوا کردن
To cut ones nails. ناخن چیدن
hard as nails <idiom> ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
drives راندن
drives وسیلهای که دیسک مغناطیسی را می چرخاند و محل نوک خواندن / نوشتن را کنترل میکند
drives بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
drives باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
drives گرداننده
drives رانندگی کردن
drives سائق
drives تحریک کردن
drives ولت محرک
drives سواری کردن کوبیدن
drives عقب نشاندن بیرون کردن
drives بردن
drives حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drives مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
drives رانندگی ارابه مسابقهای
drives ضربه درایو
drives ضربه از پایین
drives فرار گل زن
drives گریز پا به توپ
drives دنده
drives سوارشدن و کنترل اتومبیل
drives راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drives شفت
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives رانش سواری دوندگی
drives فرمان
drives محرکه گیربکس
drives جلو بردن
drives راندن گرداندن گرداننده
tape drives نوار گردان
logical drives گردانندههای منطقی
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
tape drives نوار ران
disk drives گرده ران
tape drives دستگاه نوارخوان
tape drives نوار چرخان نوار ران
disk drives گرده چرخان
disk drives دیسکخوان
tape drives نوارچرخان
disk drives گرداننده دیسک دیسک گردان
disk drives دیسک ران دیسک چرخان
he drives a roaring trade کاروبارش درکسب بسیارخوب است
start stop drives محرکهای قطع و وصلی
he drives a roaring trade کارش خوب گرفته است
steam pressure drives turbine فشاربخارمحرکتوربین
dual sided disk drives گردانندههای دیسک دو طرفه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com