English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 302 (14 milliseconds)
English Persian
one-track mind فردیکهتنهابهیکچیزعلاقمنداست
one-track mind <idiom> تنها به یک چیز فکر کردن
Search result with all words
presence of mind حضور ذهن
presence of mind حاضر ذهنی هوشیاری
presence of mind متانت
mind reader کاشف افکار دیگران
mind readers کاشف افکار دیگران
mind فکر
mind خاطر
mind ذهن
mind خیال
mind مغز فهم
mind فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
mind تذکر دادن مراقب بودن
mind موافبت کردن ملتفت بودن
mind اعتناء کردن به حذر کردن از
mind تصمیم داشتن
mind در نظر داشتن
mind نگهداری کردن رسیدگی کردن به
mind نظر
mind نیت
mind رای
of unsound mind دیوانه
absence of mind عدم حضور ذهن
barren mind کودن ذهن
breadth of mind بزرگی یا وسعت فکر
call to mind بخاطر اوردن
closed mind ذهن بسته
collective mind ذهن جمعی
detached mind فکر یا روح بی طرف
double mind دردل
double mind منلون
double mind فریبنده
good mind حسن نیت
he changed his mind منصرف شد
he changed his mind از ان خیال منصرف شد
he has a good mind مایل است
he has a good mind که انکار را انجام دهد
he is in his right mind عقلش بجا است
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
his mind was petrified ذهنش از کار افتاد
i am not of his mind با او هم عقیده
i am not of his mind نیستم
i had half a mind to go چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
i made up my mind to تصمیم گرفتم که ...
i made up my mind to بر ان شدم که ...
i made up my mind to go نصمیم گرفتم که بروم
i made up my mind to go بر ان شدم که بروم
if you don't mind اگر ایرادی ندارید
instil doubts into one's mind القاء شبهه کردن
instill doubts into one's mind القای شبهه کردن
it came to my mind بخاطرم خطورکرد
it crossed my mind بخاطری گذشت
it crossed my mind بنظرم رسید
make up one's mind تصمیم گرفتن
make up one's mind بر ان شدن
master mind فکر بزرگ
master mind عقل کل
mind your eye بپایید
mind your eye ملتفت باشید
mind your own business درفکر کار خودت باش
mind your p's and qs در گفتار و کردار خود بهوش باشید
mind blindness کوری ادراکی
mind body problem مساله تن و روان
mind deafness کری ادراکی
mind reading کشف افکار دیگران
mind reading فکرخوانی
mind to do a thing متمایل کردن به کاری
mind to do a thing اماده انجام کاری
mind work brain-work
month's mind ایین مذهبی بیاد بود کسیکه درگذشته در روز سی ام مردنش
month's mind تمایل
never mind اهمیت ندهید
never mind در بندش نباشید
out of sight out of mind از دل برود هر انچه از دیده برفت
out of sigt out of mind از دل برود هر انکه از دیده برفت
peace of mind اسودگی خاطر
person of unsound mind سفیه
spiringing to the mind first تبادر به ذهن
sprining to the mind first تبادر به ذهن
stamp on the mind خاطر نشان کردن
to impress on the mind خاطر نشان کردن
to stamp on the mind خاطر نشان کردن
that first spring to the mind متبادر به ذهن
that first springs to the mind متبادر به ذهن
the active powers of the mind قوای عامله متحر
they are all of one mind همه یکدل
they are all of one mind هستند
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to bear in mind درنظرداشتن
to bring to mind بیادانداختن
to call to mind بیاداوردن
to call to mind بخاطراوردن
to change ones mind تغییر رای دادن
to change ones mind منصرف شدن
to imprint on the mind خاطر نشان کردن
to imprint on the mind ذهنی کردن
to imprint on the mind در خاطر نشاندن
to in.apricipal in one's mind اصلی رادرخاطر کسی جای دادن
to infect any one's mind ذهن کسی را مشوب کردن
to open one's mind اندیشه یا راز خود را به کسی گفتن
to open one's mind دل خود را خالی کردن
Other Matches
track ایز راه
track خط سیر
i followed his track ردپایش را گرفتم
track down <idiom> جستجو کردن
track زمین بازیهای میدانی
track ایز
track در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
track تعقیب مسیر کردن
track ردیابی کردن
track مسیرطی شده
track اثار
track مسیر
track ادامه گوی در مسیربولینگ
track پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track پیدا کردن
track دنبال کردن یک مسیر به درستی
track یکی از چند حلقه هم مرکز روی دیسک مغناطیسی یا خط وط نازک روی نوار که نوک خواندن و نوشتن به آن دستیابی دارد و در امتداد آن روی سکتورهای مختلف داده ذخیره شده است
track محل شیار مشخص روی دیسک مغناطیسی
track شیار روی دیسک مغناطیسی که حاوی آدرس فایل ها و... که روی شیارهای دیگر ذخیره شده اند است
track تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
track راهچه
track مسیر دو
track خط
track جاده
track با طناب کشیدن راه
track دنبال کردن
track رد
off the track ازخط پی گم کرده
off the track از موضوع پرت
one track کوتاه فکر
one track یک راهه
one track فاقد قوه ارتجاعی
keep track of <idiom> نگهداری یاداشت
track تعقیب کردن
to be on one's track رد کسیرا گرفتن
to be on one's track مراقب حال کسی بودن
to be on one's track زاغ سیاه کسی راچوب زدن
track off انحراف از مسیر تعقیب هدف رد شدن نقطه نشانی از روی هدف در نشانه روی
to keep the track of something ردچیزیراداشتن
to keep the track of something پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
y track سه راهی در خط اهن
off the track بیرون
one track فقط در یک وهله
track پی کردن
track توالی ردپاراگرفتن
track تسلسل
track مسابقه دویدن
track نشان
track راه
track خط اهن جاده
track اثر
track باریکه
track رد پا
track شیار
track پیگردی کردن
track لبه
to be of the mind that ... این عقیده [نظر] را دارند که ...
to have in mind در نظر داشتن
to mind somebody [something] اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
you must be out of your mind مگر مغز تو دیگر درست کار نمی کند؟ [اصطلاح روزمره]
Have you gone out of your mind ? مگر بکله ات زده ؟
have in mind <idiom> فهمیدن
mind one's P's and Q's <idiom> خیلی دقیق به رفتاروگفتار
Mind you. <idiom> خوب گوش بده ،توجه کن
never mind <idiom> نگران نباش
Are you out of your mind? مگر عقلت کم است ( از دست دادی ) ؟
never mind چه برسد به
title track قطعهموسیقیکهپسازنام آلبوم میآید
warning track منطقهجریمه
to lay the track خطاهن کشیدن
to lay the track ریل گذاری کردن
track and field وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
track and field ه
track and field چکش
track and field دیسک و غیره
track and field دو و میدانی
track ball گوی نشان
to lay the track ریل کشیدن
track meet مسابقاتورزشی
single track فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
primary track شیار اصلی
trick track بازی تخته نردقدیمی
sweeper track مسیر حرکت ناو مین جمع کن
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
the police are on his track شهربانی اوراتعقیب میکند
the track of a comet مسیر ستاره دنباله دار
timing track شیار تنظیم وقت
single track تک راهه
seven track tape نوار هفت شیاره
rail track خطآهن
railway track مسیر راه اهن
track ball گوی پیگردی گوی شیار
track record پیشینه
running track لبهدرحالحرکت
track frame قالبشیار
track idler شیارچرخ
track lighting لامپشیار
cinder track زمین دو
yard track ریل موقت در داخل محوطه انبارها و یا باراندازها
track link اتصالشیار
track number زمانشمار
rotating track مسیر/خطدوار
rail track مسیرریل
locomotive track مسیرلوکوموتیو
track record آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track record سابقه
track records سابقه
track records آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track records پیشینه
bogie and track مراحللاستیکسازی
curtain track میلهپرده
exit track خروجیخطآهن
true track تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
training track مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
track tension تنظیم شنی تانک
track meeting مسابقه دوومیدانی
track shoe عاج
track down a person رد پای کسی را گرفتن و او رادستگیر کردن
track diagram دیاگرام خط
track density تراکم شیار
track clearer جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
track circuit مدار خط
track bond ربط
track mode روش تعقیب هدف
track mode روش تعقیب زمینی هواپیما به طورخودکار
track per inch مقیاسی از تراکم ذخیره دیسکهای مغناطیسی
track tension کششی شنی
track telling ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
track spacing فاصله بین تعقیبها
track return مدار برگشت
track production شروع تعقیب هدف
track production فهور هدف
track pitch گام شیار درجه شیار
track pitch فاصله شیار
track bolt پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
primary track شیار اولیه
hunter track مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
music track تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
half track خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
half track هاف تراک
ground track مسیر زمینی
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
alternate track شیاراصلاح پذیر
full track شنی دار کامل
forklift track بیل مکانیکی
spur track جاده فرعی
forklift track منجنیق
kite track مسیر ارابه رانی به شکل گلابی
bridle track راه باریک
bridle track ایز سوارکاران
bridle track اسب رو
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
to lose track [of] فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است
chain track مسیر زنجیر
music track تیتر آهنگ
intended track مسیر پیش بینی شده هواپیما
intended track مسیر تعیین شده هواپیما
banking track انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
banked track پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
forklift track جرثقیل
feed track شیار پیشبری
railway track خط اهن
clock track شیار زمان سنجی
off the beaten track <idiom> غیر عادی
track [American E] سکوی ایستگاه راه آهن
cycle track راه دوچرخه رو
neutralize track هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
nine track tape نوار نه شیاره
creeper track زنجیر خزشی
lose track of <idiom> ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
crane track واگن بالابر مسیر عبور کفچه بالابر
crane track جرثقیل خودکار
drop track تعقیب موقوف
alternate track شیار متناوب
double track دو
inside track <idiom> سودبردن
double track خط
drop track تعقیب را قطع کنید
alternate track شیار جایگزین
alternate track شیار تغییرپذیر
to blow somebody's mind <idiom> <verb> کسی را شگفتگیر کردن
conscious mind آگاهی
It crossed my mind. به فکرم رسید.
It crossed my mind. به نظرم رسید.
change (one's) mind <idiom> مغز کسی را شستشو دادن
Nothing is further from my mind than marriage . اصلا" فکر ازدواج نیستم
I spoke my mind. من خیلی رک گفتم.
It slipped my mind. آن را فراموش کردم.
to blow somebody's mind <idiom> <verb> کسی را کاملا غافلگیر کردن
Don't mind me! فکر من را نکن!
conscious mind هشیاری
He hasnt a mind of his own. ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
I spoke my mind. آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> همدلى از همزبانى بهتر است .
She has a twisted mind . آدم کج خیالی است ( سوء ظن دارد )
make up one's mind <idiom> تصمیم گیریکردن
in one's mind's eye <idiom> درفکر شخص
watch/mind one's P's and Q's <idiom> مراقبباش مراقب حرف زدنت باش
slip one's mind <idiom> فراموش شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com