Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
open court
محکمه عمومی
open court
دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
Other Matches
It is for the Court to fix the terms.
[ The terms are a matter for the Court to fix.]
این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
out of court
محکوم علیه
court
محکمه
court
زمین ورزشهای محوطهای
out of court
داد باخته
court
دادگاه افهار عشق
to take somebody to court
کسی را محاکمه کردن
right court
زمین سرویس سمت راست
the court above
محکمه بالاتر
court
دربار
court of a
محکمه استیناف
to appear before the court
در دادگاه ظاهر شدن
court
بارگاه
court
حیاط
ad court
زمین سرویس سمت چپ تنیس
court
دادگاه
court
عشق بازی کردن
court
خواستگاری
court of appeals
دادگاه استیناف
court of first instance
دادگاه شهرستان
court of first instance
محکمه بدایت
circuit court
دادگاه منطقهای
court of first instance
دادگاه بدوی
commercial court
دادگاههای صنفی
master of the court
مدیر دفتر دادگاه
court of grievances
دادگاه مظالم
court of iquiry
دادگاه رسیدگی
court of justice
دادگاه
to have recourse to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
circuit court
دادگاه استیناف
court material
دادگاه نظامی
court martiall
شورای نظامی
to apply to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
country court
دادگاه بخش
court card
صورت :شاه
court card
بی بی
contempt og court
اهانت به دادگاه
court card
سرباز
court games
بازیهای محوطهای
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court martial
دادگاه نظامی
clerk of the court
کاتب
court martiall
دادگاه نظامی
court martial
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court procedure
محاکمه
ante-court
[اولین صحن در خانه های بزرگ]
base-court
حیات بیرونی
mid court
وسط زمین
military court
دادگاه نظامی
moot court
دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
contempt of court
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
motor court
متل
municipal court
دادگاه شهرداری
high court of
دیوانعالی کشور
high court of
دیوانعالی تمیز
martial court
دادگاه نظامی
magistrates court
دادگاه جنحه
lower court
محکمه تالی
to bring somebody before the court
[s]
کسی را دادگاه بردن
kangoroo court
دادگاه محلی
kangoroo court
دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
left court
زمین سرویس سمت چپ
jurisdiction of the court
صلاحیت دادگاه
judicial court
دادگاههای دادگستری
judicial court
محاکم عدلیه
odd court
زمین سرویس سمت چپ
international court
دادگاه بین المللی
inns of court
کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
contempt of court
توهین به دادگاه
[جرم جنایی]
court style
سبک کورت
[دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
municipal court
دادگاه داخلی
criminal court
دادگاه جنایی
criminal court
راز و نیاز کردن
criminal court
عشق بازی کردن
criminal court
محکمه جنائی
court yard
حیاط
court tennis
تنیس داخل سالن
court session
جلسه دادگاه
court plume
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order
قرار صادره از دادگاه
court of review
دادگاه تجدید نظر
court of record
در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
cross court
بسمت مخالف زمین در قطر
deuce court
زمین سرویس سمت راست تنیس
disciplinary court
محمکه انتظامی
half court
قسمت سرویس زمین تنیس
half court
زمین سرویس
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
front court
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front court
نیمهای که به ان حمله میشود
dut of court
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
district court
صلحیه
district court
دادگاه بخش
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
court of record
دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
traffic court
دادگاه عبور و مرور
superior court
دادگاه تمیز
superior court
دادگاه عالی
summary court
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
summary court
دادگاه بدوی
squash court
زمین بازی اسکواش
service court
محل فرود سرویس اسکواش
service court
محل فرود سرویس
religious court
محکمه شرع
rear court
انتهای زمین
supreme court
دیوان عالی کشور
supreme court
دیوان تمیز
traffic court
دادگاه تخلفات رانندگی
to put out of court
از دستور خارج کردن
to put out of court
شایسته مطرح کردن ندانستن
to pay court
عرض بندی کردن
to court favour
توجه و التفات کسی را طلب کردن
the superme court
دیوانعالی کشور
kangaroo court
دادگاه پوشالی
tennis court
07/32 در59/01 متر
tennis court
زمین تنیس
provost court
دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
provost court
دادگاه پادگانی
probate court
محکمه امور حسبی
police court
کلانتری
police court
ضابطین شهربانی
playing court
زمین بازی
The ball is in your court.
<idiom>
حالا نوبت تو است.
The ball is in your court.
<idiom>
حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
ball is in your court
<idiom>
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
peace court
صلحیه
peace court
دادگاه بخش
out door court
زمین هوای ازاد
police court
دادگاه خلاف
police court
محکمه خلاف
probate court
دادگاه وصایا و ارث
prize court
شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
president of the court
رئیس دادگاه
practice court
دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
court division
دادگاه
court division
بخش دادگاه
court of province
دادگاه استان
court-martial
دردیوان حرب محاکمه کردن
High Court
دادگاهویژهجرائممهم
crown court
دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of inquiry
دادگاه تفتیش
court of inquiry
کمیسیون تحقیق
court-martials
دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling
دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled
دردیوان حرب محاکمه کردن
juvenile court
دادگاه اطفال
juvenile court
دادگاه نوجوانان
court of appeal
دادگاه استان
court of appeal
محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
base court
حیاط بیرونی یاعقبی
assize court
دادگاه جنایی
assize court
محاکم سیار جنایی
to settle out of court
به توافق رسیدن خارج از دادگاه
out of court settlement
توافق بدون محکمه
[حقوق]
kangaroo court
<idiom>
hold court
<idiom>
همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
change court
تعویض زمین
court of appeal
دادگاه عالی محکمه استیناف
court of appeal
دادگاه پژوهش
court of appeal
دادگاه استیناف
court of law
دادگاه
court shoes
رجوع شود به pump
volleyball court
زمین والیبال
court shoe
رجوع شود به pump
kangaroo court
دادگاه غیرقانونی
trial court
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
kangaroo court
دادگاه مندرآوردی
law court
دادگاه قضایی
volleyball court
9 در 81 متر
centre court
حیاطمیانی
court referee
داورزمینبازیسرپوشیده
traffic court
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
right service court
داورسرویسراست
court of inquiry
بازپرسی
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
purging a contempt of court
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
to apply to the court of arbitration
به دادگاه حکمیت رجوع کردن
[حقوق]
united court of customs
appeals patent and دادگاه متحد استیناف و امورگمرکی و ثبت اختراعات
ping pong court
محوطه بازی پینگ پنگ
petition to court of appeal
عرضحال استینافی
petition to court of first instance
عرضحال بدوی
to seek redress in court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
We mark out the tennis court.
زمین تنیس راعلامت گذاری کردیم
singles service court
سرویستکیزمین
left service court
داورسرویسچپ
international singles court
زمینبازیانفرادیبینالمللی
doubles service court
مکانسرویسدوبله
small claims court
دادگاه دعاوی کوچک
team handball court
زمین بازی هند بال
team handball court
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
respondent in court of cassation
فرجام خوانده
the court penalized his act
دادگاه عمل او را جزایی تلقی کرد
one who appeals to the supreme court
فرجام خواه
to give evidence before the court
در دادگاه گواهی دادن
appeal to the supreme court
فرجام خواستن
chief clerk of the court
مدیر دفتر دادگاه
court martial order
رای دادگاه نظامی
court of minor offence
محکمه خلاف
court of petty offences
دادگاه لغزش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com