Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
open cover
بیمه نامه باز
open cover
بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود
Other Matches
He has read the book from cover to cover .
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
cover up
در لاک دفاعی فرورفتن
cover
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
cover
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
cover
تامین
cover
امادگی
cover
اماده برای برگرداندن توپ
cover
جلد سرپوش
cover
روکش کردن پوشانیدن پوشش
cover
سقف زدن
cover
بوته زار پناهگاه شکار
cover
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover-up
در لاک دفاعی فرورفتن
under cover
سربسته درپاکت
to cover in
پرکردن
to cover in
پوشاندن
to cover up
پیچیدن
to cover up
پوشاندن
take cover
پشت جان پناه قرار گرفتن
take cover
حفاظ گرفتن
take cover
جان پناه گرفتن
cover up
<idiom>
پنهان کاربدواشتباه
under cover
<idiom>
پنهان شدن
from cover to cover
ازاغازتا انجام کتاب
cover off
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
cover all
بارانی یا روپوش
cover all
رولباسی
cover
سطح برف
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
cover
جلد
cover
اختفاء
cover
پوشاندن
cover
جلد کردن
cover
پنهان کردن
cover
سرپوش
cover
طی کردن
cover
جان پناه خفاگاه پوشاندن
cover
انجام دادن
cover
رویه لفاف
cover
پاکت
cover
پوشش
cover
تامین کردن
cover
مخفی در بر گرفتن
cover
حایل شدن
cover
بسته بندی
cover
نگهبان بگوش
cover
دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
cover
روپوش
cover
تامین زیان و خسارات بیمه
cover
بازی دفاعی
cover
حفاظ
cover
حاوی بودن درپوش
cover search
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
cover shame
عذر
cover point
محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
cover shame
بهانه
depleted cover
پوشش کاسته شده
dish cover
سرپوش
dust cover
سرپوش غبارگیر
fire cover
پوشش اتش
hatch cover
درب دهلیز
extra cover
بازیگر بل گیر
fighter cover
پوشش با هواپیماهای شکاری
communication cover
پوشش مخابراتی
fighter cover
پوشش هواپیماهای جنگنده
overhead cover
پوشش بالای سر روپوش بالای سر
extra cover
پوشش اضافی برای بل گرفتن
cover plate
پشت بندصفحه بست
cover plate
صفحه سرپوش
bed cover
روتختی
binding cover
پوشش تعهد شده
cloud cover
سطح ابر زیرپوشش اتمی
column cover
پوشش ستون
comparative cover
پوشش نسبی
comparative cover
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
concrete cover
پوشش بتنی روی فولاد
contingency cover
بیمه حمل احتیاطی
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
cover point
عضو دفاع نزدیک
cover an angle
زاویهای را بستن
cover and concealment
پوشش و اختفاء
cover drive
ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
cover note
بیمه نامه موقت
cover note
گواهی بیمه نامه
cloud cover
غلظت ابر اتمی
cover note
گواهی پوشش بیمه
cell cover
درپوش باتری
to cover much ground
جامع بودن
protective cover
پوشش حفافتی
protective cover
جان پناه دفاعی
toilet cover
رو میزی برای میز ارایش
under cover of letter no
ضمن نامه شماره
piston cover
کف پیستون
cover girl
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girl
ستارهی روی جلد
cover girls
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
protective cover
روپوش حفاظ
protective cover
روکش محافظ
radiator cover
روکش رادیاتور
to cover much ground
رسابودن
to cover much ground
وسیع بودن
to cover one's nakedness
ستر عورت کردن
sight cover
روپوش دستگاه نشانه روی روپوش زاویه یاب
saddle cover
غاشیه
saddle cover
زین پیچ
saddle cover
زین پوش
piston cover
پوشش پیستون
cover girls
ستارهی روی جلد
first-day cover
پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
speaker cover
پوششصدا
valve cover
روپوشسرپاپ
duvet cover
روپوشقابلشستشو
loose cover
روکش
magneto cover
سرپوش مگنت
insurance cover
پوشش بیمه
ice cover
یخپوش
hub cover
قالپاق چرخ
sliding cover
پوششمتحرک
seat cover
پوششصندلی
pillow cover
ستونمخروطی
overhead cover
حفاظ بالای سر
battery cover
پوششباطری
filter cover
پوششفیلتر
glass cover
پوشششیشهای
head cover
محافظسر
lever cover
پوششدربازکن
mattress cover
گردنبندبلندمهمانی
pan cover
پوششکنه
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
break cover
خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
horse cover
قالیچه زیر زین اسب
cover-ups
در لاک دفاعی فرورفتن
divan cover
[قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
hatch cover
درپوش دوردریچه
depleted cover
پوشش کاهسته
air cover
پوشش هوایی
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
cover charges
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charge
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
batterty cover
سرپوش باتری
basic cover
عکسبرداری اولیه هوایی
base cover
عکس برداری اولیه
cut and cover shelter
سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
under cover of frind ship
بعنوان دوستی
excess cover treaty
قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
excess loss cover
بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
perforated cover plates
صفحات سوراخدار
perforated cover plates
صفحات مشبک
his hat cover his fanily
خودش است و کلاهش
cheque book cover
پوششدفترچهچک
his hat cover his fanily
هیچکس را ندارد
to have private insurance
[cover]
بیمه خصوصی داشتن
to have compulsory insurance
[cover]
اجباری
[الزامی]
بیمه بودن
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
can not judge a book by its cover
<idiom>
[چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
To cover up a fult ( defect , shortcoming ) .
عیب پوشی کردن
To cover (traverse)long distances.
مسافت زیادی راطی کردن
open
افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن
open out
بسط دادن
open
گشودن گشادن
open
مفتوح شدن
the open
ملاء عام
open
زمین باز گسترده
open
بی پناه
open
ازاد
open
فضای باز
open
باز
open
باز شدن
the open
ملا عام
open
روشن شدن خوشحال شدن
open out
توسعه دادن
open
شکفتن
open
بازکردن
open
واریز نشده
to open out
توسعه دادن
to open out
گستردن
open
:باز
X/OPEN
ول ایجاد سیستمهای باز هستند
to open out
بسط دادن
open
مفتوح
open
گشوده سرگشاده
open
دایر
open
روباز
open
دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
open
ازاد اشکار
open
بی الایش
open
مهربان رک گو
open
صریح
the open
هوای ازاد
open
درمعرض
open
بی ابر
to open out
باز کردن
open
آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
open
فایل خواندنی و نوشتنی
open
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
open
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open
پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com