English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
open fire شروع به تیراندازی کردن
open fire اتش
open fire شروع
Search result with all words
to open fire شروع به اتش کردن
Other Matches
Fire cannot be extinguished by fire . <proverb> آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
open فضای باز
open ازاد
open زمین باز گسترده
open مروحه را باز کنید
open سکی
open وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
open وزن ازاد
open خط بازبی دفاع
open اشکار
open قابل بحث
open باز
open باز شدن
open صریح
open درمعرض
open بی پناه
open بی ابر
open واریز نشده
open بازکردن
open گشودن گشادن
open افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن
open شکفتن
open روشن شدن خوشحال شدن
open بی دفاع واریز نش
open بلامتصدی
open مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
open نابسته
open آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open برداشتن پوشش یا باز کردن در
open آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
open باز کردن باز شدن
open به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
open 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
open تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
open کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
open فایل خواندنی و نوشتنی
open برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
To come into the open. آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
open مهربان رک گو
open بی الایش
the open ملاء عام
the open ملا عام
open مفتوح شدن
to open out باز کردن
to open out توسعه دادن
to open out گستردن
to open out بسط دادن
X/OPEN ول ایجاد سیستمهای باز هستند
open out بسط دادن
open out توسعه دادن
the open هوای ازاد
open وضع زه هنگام کشیده شدن
open to any one مباح
open ازاد اشکار
open روباز
open :باز
open مفتوح
open گشوده سرگشاده
open دایر
open space میدان
open machine ماشین باز
open loop حلقه باز
open terrace مهتابی
open space گردشگاه ازاد
open system سیستم باز
open system نظام باز
open syllable هجائی که به حرف e پایان پذیرد
open subroutine زیرروال باز
open subrotine زیرروال باز
open system سازگان باز
open storage انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
open loop مدار باز
open lines خطوط باز شطرنج
open light پنجره واشو
open hawse زاویه میان دو لنگر
to open the ball اول رقصیدن
open hands دست باز بودن
to open the ball پیش قدم شدن
to open the door to مجال دادن
open hands سخاوت
open handed بخشنده
open handed گشاده دست گشاده کف
open hearted دل و زبان یکی
open hearted راست باز خوش گمان
open heartedness راست بازی
open indent سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
open indent سفارش خرید باز
open ice قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
open hospital بیمارستان ازاد
open shop بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
open hearth کوره فولاد سازی دهان باز
open heartedness خوش گمانی
open heartedness رک گویی صداقت
open handed دست باز
open the door to مجال دادن به
open the meeting رسمیت جلسه را اعلام کردن
lay open اشکار کردن
to break open سوراخ کردن
to break open شکستن
the secret will open to me خواهد گردید
the secret will open to me ان راز بمن اشکار
the open of a street دهنه خیابان
the open door ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
open travers پیمایش باز
rights open to everyone مباحات
open wiring سیمکشی باز
open wire سیم هوایی
open wire سیم لخت
open water فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
open vertict رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open verdict رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open treaty معاهده باز
to fly open بازشدن
to keep open house درخانه بازداشتن
to keep open house ازهرکس پذیرایی کردن
open theft سرقت مشهود
open to attack در معرض حمله
to open parliament مجلس راافتتاح کردن
open to the public اشکار در نزد همه
open to the public واضح درنظر عموم
open to the public علنی
open to the public برملا
open tournament تورنمنت ازاد شطرنج
open trade تجارت ازاد
to open parliament مجلس را گشودن
to open one's mind دل خود را خالی کردن
to open one's mind اندیشه یا راز خود را به کسی گفتن
to lay open هویدا
to lay open اشکار ساختن
to keep an open house مهمان نواز بودن
to keep an open house در خانه باز داشتن
open universe جهان باز
open circuit اتصال باز
open area فضای ازاد
open architecture معماری باز
open allotment حساب سپرده باز
open allotment حساب اعتبار باز
open armed با اغوش باز
open shot با کارکرد ازاد
open shot سیستم باز
open shop با کارکرد ازاد
open shop سیستم باز
open board صحنه خلوت شطرنج
open caisson صندوقچه روباز
open circuit مدار باز
open cheque چک معمولی
normally open contact اتصال معمولا باز
open cheque چک قابل انتقال
open cheque چک انتقال پذیر
open cavity گودال باز
open canal کانال روباز
open caisson صندوقه باز
open messes ناهارخوریها
open messes باشگاهها
open minded روشنفکر
open ranks صف باز
open ranks گسترش باز درسواره نظام
open roof بام پیدا
open route جاده باز
open route جاده بدون کنترل وبازرسی
open season فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
open sesame سحر
open sesame مفتاح رمز
open sesame مشکل گشا
open purchase خرید از بازار ازاد
open purchase خرید ازاد
open mindedly با فکر باز
open mindedness بی تعصبی
open mindldly ازروی بی تعصبی
open mindldly با فکر باز
open policy بیمه نامه باز
open policy بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
open policy بیمه نامه قابل تغییر
open sheaf مروحه باز
open guard گارد باز
open eyed گشاده چشم
open exercise ورزش در هوای ازاد
fly open ناگهان باز شدن
open economy اقتصاد باز
open doored در خانه باز مهمان نواز
open ditches زهکشهای روباز
open ditches انهار رو باز
open ditch نهر روباز
open eyed چشم باز
open eyed بیدار
open group گروه باز
open game بازی باز شطرنج
open frame هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
open file فایل باز
open file ستون باز شطرنج
open faces گشاده رو
open faced دارای سیمای بازو بی تزویر
open faced گشاده رو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com