Total search result: 201 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
open letters |
نامه سر گشاده |
|
|
Other Matches |
|
letters |
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن |
letters |
معرفت دانش |
letters |
باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده |
letters |
نویسه |
letters |
معرفی نامه |
letters |
سند |
letters |
نوشته |
letters |
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا.. |
Are there any letters for me? |
من نامه ای ندارم؟ |
letters |
اثارادبی |
letters |
حرف |
letters |
کاغذ ادبیات |
letters |
مراسله |
letters |
نامه |
letters |
حرف چاپی |
letters |
حرف الفباء |
letters of administration |
قیم نامه |
letters of request |
rogatory |
letters missive |
نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است |
letters of administration |
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد |
letters of reprisal |
اجازه نامه انتقام |
letters of administration |
اختیارنامه قیمومت |
letters of procurator |
وکالت نامه |
letters of administration |
سند مدیریت ترکه |
letters of marque |
حکم ضبط اموال بیگانگان |
commonwealth of letters |
جمهورنویسندگاه یا مولفین |
commonwealth of letters |
گروه نویسندگاه |
I have some letters to write . |
چند تا کاغذ باید بنویسم |
love letters |
نامه عاشقانه |
form letters |
فرم نامه |
covering letters |
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد |
covering letters |
نامه توضیحی |
small letters |
حروف کوچک چون bوa |
covering letters |
نامه پوششی |
a man of letters |
اهل قلم |
abbreviated letters |
حروف مقطعه |
belles letters |
ادبیات |
letters patent |
نامه سرگشوده |
letters patent |
نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند |
republic of letters |
گروه ادبا |
chain letters |
نامهی زنجیری |
nassal letters |
حروف غنه |
nassal letters |
حروف تو دماغی |
rogatory letters |
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی |
signal letters |
معرف |
weak letters |
حروف عله |
swamped with letters |
غرق نامه |
swamped with letters |
کاغذ پیچ |
the profession of letters |
نویسندگی |
republic of letters |
جمهور اهل ادب |
print letters |
دستخطی که مانند چاپ یاحروف چاپی باشد |
letters patent |
نامه سرگشاده |
letters patent |
نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند |
letters patent |
نامه سرگشاده یا فرمانی که از طرف شاه به صاحب اختراعی داده شود |
letters rogatory |
نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی |
the profession of letters |
تالیف |
block letters |
حروف جداودرشت |
letters testamentary |
حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت |
uncial letters |
حروفی که در کتابهای خطی سدههای 8 میلادی بکارمیبردند....بحروف درشت |
letters testamentary |
خطاب به وصی دائربه اشتغال بامروصایت |
letters testamentary |
حکم وصایت |
palatal letters |
حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظمیشوند |
to space out letters [text] |
فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ] |
In capital(block)letters. |
با حرف بزرگ ؟( دستی یا چاپ؟ ) |
lingual letters or linguals |
حروف زبانی یا ذولقی |
I remembered to post the letters . |
یادم بود که نامه ها را پست کنم |
letters shift ltrs |
مبدله حروف |
amateur station call letters |
علامت فرستنده تفننی |
To come into the open. |
آفتابی شدن (خود رانشان دادن ) |
open to any one |
مباح |
to open out |
باز کردن |
X/OPEN |
ول ایجاد سیستمهای باز هستند |
to open out |
بسط دادن |
to open out |
توسعه دادن |
open out |
بسط دادن |
the open |
هوای ازاد |
the open |
ملاء عام |
the open |
ملا عام |
open out |
توسعه دادن |
to open out |
گستردن |
open |
ازاد اشکار |
open |
قابل بحث |
open |
شکفتن |
open |
روشن شدن خوشحال شدن |
open |
باز شدن |
open |
باز |
open |
فضای باز |
open |
ازاد |
open |
زمین باز گسترده |
open |
:باز |
open |
مروحه را باز کنید |
open |
سکی |
open |
وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا |
open |
وزن ازاد |
open |
وضع زه هنگام کشیده شدن |
open |
مفتوح شدن |
open |
افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن |
open |
مفتوح |
open |
گشوده سرگشاده |
open |
دایر |
open |
روباز |
open |
بی الایش |
open |
مهربان رک گو |
open |
صریح |
open |
درمعرض |
open |
بی پناه |
open |
بی ابر |
open |
واریز نشده |
open |
بازکردن |
open |
گشودن گشادن |
open |
خط بازبی دفاع |
open |
اشکار |
open |
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود |
open |
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود |
open |
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است |
open |
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند |
open |
آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده |
open |
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند |
open |
فایل خواندنی و نوشتنی |
open |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
open |
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند |
open |
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است |
open |
برداشتن پوشش یا باز کردن در |
open |
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد |
open |
نابسته |
open |
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن |
open |
بی دفاع واریز نش |
open |
دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند |
open |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
open |
باز کردن باز شدن |
open |
بلامتصدی |
open |
پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد |
open system |
سازگان باز |
open to the public |
اشکار در نزد همه |
open terrace |
مهتابی |
open the door to |
مجال دادن به |
open the meeting |
رسمیت جلسه را اعلام کردن |
open theft |
سرقت مشهود |
open to attack |
در معرض حمله |
open to the public |
واضح درنظر عموم |
open tournament |
تورنمنت ازاد شطرنج |
open interval |
فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی] |
open wire |
سیم هوایی |
open wire |
سیم لخت |
open water |
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب |
open vertict |
رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم |
open verdict |
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم |
open universe |
جهان باز |
open treaty |
معاهده باز |
open travers |
پیمایش باز |
open trade |
تجارت ازاد |
open to the public |
برملا |
open to the public |
علنی |
open wiring |
سیمکشی باز |
rights open to everyone |
مباحات |
open system |
سیستم باز |
open system |
نظام باز |
open indent |
سفارش خرید باز |
open ice |
قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست |
open hospital |
بیمارستان ازاد |
open hearth |
کوره فولاد سازی دهان باز |
open heartedness |
رک گویی صداقت |
open heartedness |
راست بازی |
open hearted |
دل و زبان یکی |
open hawse |
زاویه میان دو لنگر |
open hands |
دست باز بودن |
open guard |
گارد باز |
open hands |
سخاوت |
open handed |
دست باز |
open handed |
گشاده دست گشاده کف |
open indent |
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد |
open hearted |
راست باز خوش گمان |
open syllable |
هجائی که به حرف e پایان پذیرد |
open subroutine |
زیرروال باز |
open subrotine |
زیرروال باز |
open storage |
انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز |
open space |
گردشگاه ازاد |
open space |
میدان |
open machine |
ماشین باز |
open loop |
حلقه باز |
open loop |
مدار باز |
open lines |
خطوط باز شطرنج |
open heartedness |
خوش گمانی |
open game |
بازی باز شطرنج |
open group |
گروه باز |
open handed |
بخشنده |
Open-plan <adj.> |
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد |
open secrets |
راز آشکار |
open secret |
سر افشا شده |
open secret |
راز آشکار |
to knock something open |
با ضربه چیزی را باز کردن |
with open arms |
بااغوش باز بابازوهای گشاده |
wide open |
حمله |
open day |
روزیکهعموم مردم میتوانندازمکانهایخاصیمثلمدرسهیایکموسسهآزادانهبازدیدکنند |
to open the door to |
مجال دادن |
to open the ball |
پیش قدم شدن |
to open the ball |
اول رقصیدن |
to open parliament |
مجلس راافتتاح کردن |
open secrets |
سر افشا شده |
open prison |
زندانیکهبهزندانیانآزادیبیشتریدادهمیشود |