English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
open loop system مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
Other Matches
open loop مدار باز
open loop حلقه باز
open loop gain بهره تقویت در حلقه باز
open system سازگان باز
open system سیستم باز
open system نظام باز
open bus system سیستم گذر باز
open ended system سیستم بی انتها
open cycle reactor system سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
open system interconnection reference مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
while loop دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
loop برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
loop برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop حلقه درون حلقه دیگر
loop حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop پیچ خوردن حلقه زنی
loop حلقه
loop حلقه طناب
loop گره زدن
loop گره
loop پیچ چرخ
loop خمیدگی
loop حلقه شدن
loop حلقه زدن
loop درو در انتهای خرک
loop چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loop ضربه بلند قوس دار
loop سوراخ
loop مهاری
loop کمند
loop حلقه دارکردن
loop بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
to be in the loop <idiom> آگاه بودن از [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
for/next loop حلقه NEXT/FOR
for next loop حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
to keep somebody in the loop <idiom> کسی را در جریان نگه داشتن [گذاشتن] [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
loop گریز
do while loop لوپ WHILE/DO
do while loop حلقه WHILE/DO
to be in the loop <idiom> در جریان بودن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to keep somebody in the loop <idiom> کسی را در جریان گذاشتن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
loop ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
inner loop حلقهای درون حلقه دیگر
inner loop حلقه درونی
inner loop حلقه داخلی
loop ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره
loop دریچه
nested loop حلقه تو درتو
nested loop حلقه لانهای
loop-hole روزنه
loop-hole سوراخ دیدبانی
loop test ازمایش با حلقه وارلی
nested loop حلقه اشیانهای
to stay in the loop <idiom> آگاه ماندن در [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to stay in the loop <idiom> در جریان ماندن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
loop hole روزنه
armature loop پیچک ارمیچر
gun-loop [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
arrow-loop شکاف تهویه
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
armature loop حلقه ارمیچر
drill loop حلقه مخصوص چکه اب درسیم کشی
uncontrolled loop حلقه کنترل نشده
prusik loop گره پلکانی
wait loop پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
local loop حلقه محلی
loop antenna انتن حلقوی
loop antenna انتن حلقهای
loop body تنه حلقه
loop body بدنه حلقه
curtain loop بازوبندپرده
closed loop حلقه مسدود
closed loop حلقه بسته
infinite loop حلقه نامحدود
inductive loop حلقه ی القائی
drip loop حلقه ریزش اب
endless loop حلقه بی پایان
endless loop حلقه بی انتها
expansion loop خم انبساط
current loop حلقه جاری
feedback loop حلقه باز خوردی
counting loop حلقه شمارش
ground loop تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
subscriber's loop حلقه متعلق به مشترک
hysteresis loop حلقه پسماند
hysteresis loop منحنی هیسترزیس
induction loop حلقه القائی
loop checking مقابله حلقه
loop code کد حلقوی
loop initializaion ارزش دهی اغازی در حلقه
hanger loop جایآویز
heel loop قوس پاشنه
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
loop stitches کوکطنابی
loop line دوراهی
infinite loop حلقه نامتناهی
loop pass پاس قوسی
loop sling حلقه بند تفنگ
loop sling مهار حلقوی بار بند حلقوی
loop sling بند حلقهای
loop step پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
peg loop میخحلقهطناب
loop structure ساختار حلقهای
elastic loop حلقهارتجاعی
button loop دکمهرکاب
loop drive ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
loop control کنترل حلقه زنی
loop hole گریز
overhead loop گره حلقومی یا گره بالاتنه
loop counter شمارنده حلقه
loop feeder سیم تغذیه حلقوی
belt loop حلقهکمربند
closed loop gain بهره تقویت درطبقه بسته
input coupling loop حلقه پیوست ورودی
loop control variable متغییر کنترل کننده حلقه
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
toe loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
varley loop test ازمایش با حلقه وارلی
magnetic hysteresis loop حلقه هیسترزیس مغناطیسی
sleeve strap loop بستنوارسرآستین
single loop armature ارمیچر تک پیچکی
loop knot tie گره حلقوی
warp-loop fringe ریشه حلقوی [در قالی همدان]
distributor service loop خطسرویسپخش
loop control structure ساختار کنترل حلقه
perfection loop knot نوعی گره قرنیهای در انتهای نخ ماهیگیری
loop mill rolling نوردکاری حلقوی
linear system [system of linear equations] دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
X/OPEN ول ایجاد سیستمهای باز هستند
open شکفتن
open مفتوح شدن
open افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن
open گشودن گشادن
to open out بسط دادن
to open out گستردن
to open out توسعه دادن
open باز شدن
open باز
open وزن ازاد
open وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
open نابسته
open سکی
open مروحه را باز کنید
open زمین باز گسترده
open ازاد
open فضای باز
to open out باز کردن
open بازکردن
open out توسعه دادن
open out بسط دادن
open :باز
open to any one مباح
To come into the open. آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
open مفتوح
open گشوده سرگشاده
open دایر
open روباز
open ازاد اشکار
open بی الایش
open مهربان رک گو
open صریح
open درمعرض
open بی پناه
open بی ابر
open واریز نشده
open وضع زه هنگام کشیده شدن
open باز کردن باز شدن
open فایل خواندنی و نوشتنی
open پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
open کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
open برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
open 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
open به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
open برداشتن پوشش یا باز کردن در
open آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
open بی دفاع واریز نش
the open ملاء عام
open قابل بحث
open بلامتصدی
open تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open اشکار
the open هوای ازاد
open خط بازبی دفاع
open روشن شدن خوشحال شدن
open برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
the open ملا عام
open نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
keep an open house مهمان نواز بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com