Total search result: 201 (2 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
open-ended |
بی انتها |
|
|
Other Matches |
|
open ended |
بی انتها |
open ended system |
سیستم بی انتها |
open ended question |
پرسش باز پاسخ |
open-ended spanner |
آچاردوطرفه |
open-ended employment contract [employment contract of unlimited duration] |
قرارداد کار بدون مدت |
ended |
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن |
ended |
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند |
ended |
طرف بپایان رساندن |
ended |
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل |
ended |
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد |
ended |
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود |
ended |
کد نشان دهنده انتهای خط |
ended |
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده |
ended |
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر |
ended |
نوک |
ended |
کد نشان دهنده انتهای رکورد |
ended |
کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده |
ended |
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد |
ended |
تمام کردن خاتمه دادن |
ended |
خاتمه یافتن |
ended |
غایت |
ended |
میلههای تحت دفاع بازیگرمعین |
ended |
خاتمه فرجام |
ended |
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن |
ended |
پایان یک دور |
ended |
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند |
ended |
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD |
ended |
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی |
ended |
کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است |
ended |
نقط ه آخر یا بخش آخر |
ended |
سر |
ended |
انتها |
ended |
زمین حریف |
ended |
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است |
ended |
پایان |
ended |
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی |
ended |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
ended |
در انتها یا پس از چندین مشکل |
ended |
خاتمه دادن خاتمه یافتن |
ended |
خاتمه |
ended |
اخر |
single ended |
یکطرفه |
single ended |
یکسو |
double ended |
دوسر |
double ended |
دوطرفه |
double ended machine |
دستگاه برشکاری و منگنه کاری |
single ended spanner |
اچار یکسو |
double ended spanner |
اچار رینگی دوسر |
double ended box wrench |
اچار رینگی دوسر |
open |
باز کردن باز شدن |
open |
آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده |
open |
باز |
open to any one |
مباح |
the open |
ملاء عام |
open out |
توسعه دادن |
open out |
بسط دادن |
to open out |
بسط دادن |
to open out |
گستردن |
to open out |
توسعه دادن |
to open out |
باز کردن |
X/OPEN |
ول ایجاد سیستمهای باز هستند |
To come into the open. |
آفتابی شدن (خود رانشان دادن ) |
open |
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است |
the open |
ملا عام |
the open |
هوای ازاد |
open |
برداشتن پوشش یا باز کردن در |
open |
:باز |
open |
بازکردن |
open |
گشودن گشادن |
open |
افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن |
open |
مفتوح شدن |
open |
شکفتن |
open |
روشن شدن خوشحال شدن |
open |
باز شدن |
open |
فضای باز |
open |
ازاد |
open |
واریز نشده |
open |
بی ابر |
open |
بی پناه |
open |
مفتوح |
open |
گشوده سرگشاده |
open |
دایر |
open |
روباز |
open |
ازاد اشکار |
open |
بی الایش |
open |
مهربان رک گو |
open |
صریح |
open |
درمعرض |
open |
زمین باز گسترده |
open |
مروحه را باز کنید |
open |
سکی |
open |
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است |
open |
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند |
open |
دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند |
open |
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند |
open |
فایل خواندنی و نوشتنی |
open |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
open |
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند |
open |
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود |
open |
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد |
open |
نابسته |
open |
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن |
open |
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود |
open |
پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد |
open |
خط بازبی دفاع |
open |
وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا |
open |
وزن ازاد |
open |
اشکار |
open |
قابل بحث |
open |
بی دفاع واریز نش |
open |
بلامتصدی |
open |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
open |
وضع زه هنگام کشیده شدن |
open to the public |
علنی |
open group |
گروه باز |
open game |
بازی باز شطرنج |
open to the public |
برملا |
open tournament |
تورنمنت ازاد شطرنج |
open theft |
سرقت مشهود |
open to the public |
واضح درنظر عموم |
open to the public |
اشکار در نزد همه |
open guard |
گارد باز |
open handed |
دست باز |
open handed |
گشاده دست گشاده کف |
open handed |
بخشنده |
open to attack |
در معرض حمله |
open trade |
تجارت ازاد |
open travers |
پیمایش باز |
open treaty |
معاهده باز |
open file |
فایل باز |
open fire |
شروع به تیراندازی کردن |
open fire |
اتش |
open fire |
شروع |
open frame |
هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها |
rights open to everyone |
مباحات |
open wiring |
سیمکشی باز |
open wire |
سیم هوایی |
open wire |
سیم لخت |
open water |
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب |
open vertict |
رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم |
open verdict |
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم |
open universe |
جهان باز |
open space |
گردشگاه ازاد |
open the meeting |
رسمیت جلسه را اعلام کردن |
open the door to |
مجال دادن به |
open hearted |
دل و زبان یکی |
open hearted |
راست باز خوش گمان |
open heartedness |
رک گویی صداقت |
open heartedness |
خوش گمانی |
open loop |
حلقه باز |
open loop |
مدار باز |
open lines |
خطوط باز شطرنج |
open light |
پنجره واشو |
open indent |
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد |
open indent |
سفارش خرید باز |
open ice |
قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست |
open hospital |
بیمارستان ازاد |
open hearth |
کوره فولاد سازی دهان باز |
open machine |
ماشین باز |
open space |
میدان |
open hawse |
زاویه میان دو لنگر |
open terrace |
مهتابی |
open hands |
سخاوت |
open system |
سازگان باز |
open system |
سیستم باز |
open hands |
دست باز بودن |
open system |
نظام باز |
open syllable |
هجائی که به حرف e پایان پذیرد |
open subroutine |
زیرروال باز |
open subrotine |
زیرروال باز |
open storage |
انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز |
open heartedness |
راست بازی |
to knock something open |
با ضربه چیزی را باز کردن |
to strike something open |
با ضربه چیزی را باز کردن |
Open-plan <adj.> |
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد |
Please open this bag. |
لطفا این کیف را باز کنید. |
with open arms <idiom> |
با گرمی استفاده کردن |
open secret <idiom> |
راز فاش شده |
open one's heart <idiom> |
از ته قلب حرف زدن |
Open the door. |
در درراباز کن |
He is open to bribery. |
اهل رشوه (رشوه گیری) است |
In the open air. |
در هوای آزاد. |
to split open |
با دو نیم شدن [از هم جدا شدن] باز کردن |
open interval |
فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی] |
to open a can of worms <idiom> |
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی] |
to open something to [the] traffic |
چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن |
open to question <adj.> |
مشکوک |
open to question <adj.> |
مورد شک |
open-handed <adj.> |
دست و دلباز |
open back |
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.] |
Open to the publice. |
ورود برای عموم آزاد است |
open-plan |
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست |
open-necked |
پیراهنیابلوزبدونیقه |
to open one's mind |
اندیشه یا راز خود را به کسی گفتن |
to open fire |
شروع به اتش کردن |
to lay open |
هویدا |
to lay open |
اشکار ساختن |
to keep an open house |
مهمان نواز بودن |
to keep an open house |
در خانه باز داشتن |
to keep open house |
ازهرکس پذیرایی کردن |