Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
opera glass
دوربین مخصوص اپرا
Other Matches
opera
اپرا
opera
تماشاخانه
opera
اهنگ اپرا
Which bus do I take for the opera?
برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
opera house
تماشاخانه
opera house
اپرا
comic opera
کمدی
comic opera
نمایش مضحک
comic opera
نمایش خنده دار
opera glasses
دوربین
soap opera
نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
light opera
اپرای سبک
opera hat
کلاه له شو
light opera
اپرای مفرح
opera hat
کلاه نرم که بازیگران برسرمیگذارند
horse opera
فیلم یا نمایش گاوچرانان امریکایی
grand opera
اپرای عمیق
grand opera
اپرای سنگین
opera bouffe
اپرای خنده دار که تا اندازهای مسخره امیز باشد
opera comique
نمایش مضحک
opera comique
نمایش خنده اور
opera comique
کمدی
opera-length necklace
گردنبندبلند
looking glass
ایینه
to f. glass
شیشه گری کردن
looking-glass
ائینه
looking glass
اینه
looking glass self
خود ایینهای
glass
شیشه گرفتن
glass
لیوان یخ
glass
ایینه شیشه دوربین
glass
لیوان
glass
گیلاس جام
glass
صیقلی کردن
glass
عینک دار کردن شیشهای کردن
glass
عینک
glass
الت شیشهای
glass
استکان
glass
دستگاه ارتفاع سنج دوربین
glass
دستگاه بارومتر
glass
شیشه ذره بین عدسی
glass
زجاج
glass
عدسی
glass
شیشه
glass
ابگینه
glass
شیشه الات
safety glass
شیشه بی خطراتومبیل
safety glass
شیشه ایمنی
rain glass
میزان سنج
race glass
دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
rain glass
میزان الهوا
pier glass
ایینه قدی
ornamental glass
شیشه تزئینی
rolled glass
شیشه نورد خورده
safety glass
عینک ایمنی
muscovy glass
شیشه معدنی
crown glass
شیشه پنجره
[در قرن نوزدهم انگلیس]
measuring glass
پیمانه
measuring glass
درجه دار
minute glass
ساعت ریگی دقیقهای
mirror glass
شیشه اینه
muscovy glass
سنگ طلقی
night glass
دوربین شب
object glass
عدسی شیئی
water glass
لیوان اب
objective glass
عدسی شیئی
obscured glass
شیشه تار
obscured glass
شیشه مات
opaque glass
شیشه کدر
object glass
عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
safety glass
شیشه نشکن
safety glass
شیشه اطمینان
beer glass
لیوانآبجو
bordeaux glass
گیلاسمخصوصشرابفرانسوی
brandy glass
گیلاسکنیاک
burgundy glass
لیوان
burgundy glass
بورگندی
champagne glass
گیلاسگردشامپاین
cocktail glass
لیوانمخصوصمشروب
glass cover
پوشششیشهای
glass dome
برآمدگیشیشهای
glass roof
سقفشیشهای
glass slide
اسلایدشیشهای
glass sphere
گویشیشهای
hock glass
جام پایهبلند
liqueur glass
جام لیکور
port glass
جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
glass fibre
فایبرگلاس
a glass of water
یک لیوان آب
wired glass
شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
wire glass
شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
weather glass
هواسنج میزان الهوا
security glass
شیشه ایمنی
security glass
شیشه نشکن
sheet glass
شیشه جام
sheet glass
شیشه ورقی
sight glass
شیشه مرئی
soluble glass
سدیم سیلیکات
soluble glass
شیشه مایع
spun glass
شیشه تاب خورده
spun glass
شیشه مذاب الیاف مانند
spun glass
شیشه ریسیده
spy glass
تلسکپ یادوربین کوچک
stined glass
شیشه رنگی
tempered glass
شیشه ابداده
watch glass
شیشه ساعت
water glass
شیشه محلول
water glass
اب شیشه
water glass
شیشه مایع
There is a glass missing.
یک لیوان کم است.
liquid glass
شیشه مایع
stained glass
شیشه بندی منقوش
frosted glass
شیشه مات
frosted glass
شیشه کدر
focusing glass
ذره بین جیبی
flint glass
فرف بلور
flint glass
بلور
finger glass
فرف انگشت شوئی
field glass
عدسی درونی دوربین یاذره بین
field glass
دوربین صحرایی
gauge glass
درجه اب
glass blower
شیشه گر
glass dust
خرده شیشه
glass cutter
شیشه بر
glass cutter
الماس شیشه بری
glass cloth
شیشه پاک کن
glass cloth
کهنه شیشه پاک کن
glass bulb
حباب شیشهای
glass blowing
شیشه گری
eye glass
عینک دستی
eye glass
شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
burning glass
عدسی محدب یاایینه مقعر
burning glass
ذره بین
bell glass
مردنگی
plate glass
شیشه سنگ شیشه تختهای
plate glass
شیشه لوحی
magnifying glass
ذره بین
cut glass
بلور کریستال
stained glass
شیشه کاری منقوش
burning glass
عینک جوشکاری
drinking glass
فنجان
drinking glass
گیلاس
cupping glass
شاخ حجامت
crystal glass
بلور
crown glass
شیشه گردیاچرخی
colored glass
شیشه رنگی
cast glass
شیشه ریخته گی
cast glass
شیشه جام ریختگی
glass electrode
الکترود شیشهای
glass eye
عینک
lime glass
شیشه اهکی
glass ware
فروف شیشه
glass wool
پشم یا براده شیشه پشم شیشه
glass wool
تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
glass wool
پشم شیشه
granulated glass
شیشه اج دار
granulated glass
شیشه دان دان
ground glass
نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
hand glass
ایینه
hand glass
کوچک دسته دار
hand glass
ذره بین
hand glass
ساعت شنی
lead glass
شیشه سربی
hard glass
شیشه سخت
he is blowing glass
شیشه را با فوت درست کردن
hour glass
ساعت ریگی
glass vessels
فروف شیشهای
glass tube
لوله شیشهای
glass house
گلخانه
glass fibers
الیاف شیشه
glass eyed
بی حالت
glass eyed
کور
glass eye
چشم مصنوعی
glass jaw
ارواره شیشهای
glass jaw
بوکسوراسیب پذیر
glass kiln
کوره شیشه گری
glass eye
چشم شیشهای
glass frit
شیشه متخلخل
glass snake
نوعی سوسمارمخصوص امریکای جنوبی
glass separator
میان گیر شیشهای باتری
glass rule
خط کش شیشهای
glass rod
میله شیشهای
glass rebate
دوراهه شیشه
glass paper
کاغذ گلاسه
Empty this glass of water.
این لیوان آب راخالی کن
He emptied the glass to the last drop .
لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
The glass is full of water.
لیوان پر از آب است
white wine glass
جام مشروبسفید
glass membrance electrode
الکترود شیشه غشایی
glass transition temperature
دمای تبدیل شیشهای
glass-lined tank
مخزنکوچکشیشهای
rough cast glass
شیشه خام
black glass bottle
بطلی
black glass bottle
بطری
glass type tube
لامپ الکترونی شیشهای
octal glass type tube
لامپ الکترونی هشت پایهای
glass-fronted display cabinet
بوفه
people who live in glass houses should not throw stones
<idiom>
هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
to emtpy
[your]
glass in one gulp
[at a gulp]
جام را یک نفس خالی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com