Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 113 (6 milliseconds)
English	Persian
operating strenght	پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
Other Matches
strenght	توانایی
strenght	قدرت
strenght	استحکام
strenght	قدرت شدت
strenght	استقامت
ration strenght	کالری جیره
peak strenght	حداکثرقوا
reduced strenght	حداقل استعداد جنگی
reduced strenght	استعدادجنگی کم
peak strenght	حداکثر استعداد مجاز
ration strenght	انرژی حاصله از جیره
war strenght	قدرت نبرد نیروی جنگی
war strenght	استعداد جنگی
to overgrown one's strenght	نسبت به نیروی خود زیادبزرگ شدن
bearing strenght	نیروی لازم جهت کشیدن پرچ تا لبه ورقه فلز و یا امتداددادن سوراخ
cube commpression strenght	استحکام ریشهای
operating	عملیاتی
operating	عامل
self operating	خود کار
operating personnel	افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
operating point	نقطه کار
operating profit	سود عملیاتی
operating profit	سود ناخالص
operating program	برنامه اجرایی
operating program	برنامه عملیات
operating ratio	نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating personnel	پرسنل فعال
operating level	سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating lever	دستگیره عامل کولاس
operating lever	اهرم عامل اهرم کولاس
operating lever	اهرم عملکرد
operating loss	زیان عملیاتی
operating manual	دستورالعمل
operating manual	دستور کار
operating lever	اهرم گرداننده
operating panel	تابلوی عملکرد
operating ratio	نرخ عملیاتی
operating ratio	نسبت عملیاتی
operating dam	سدعملیاتی
operating cord	نختنظیم
operating rod	میلهعملیات
operating weight	وزن عملیاتی
operating voltage	ولتاژ کار
operating temperature	درجه حرارت کار
operating temperature	دمای عملیاتی
operating supplies	مواد کمکی
operating stand	اطاق هدایت
operating staff	متصدیان
operating staff	کارمندان عملیاتی
operating speed	سرعت عملکرد کار
operating speed	سرعت عملیاتی
operating slide	دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
operating signal	چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
operating signal	سیگنال دستگاه
operating floor	عملیاتزمین
operating room	اطاق عمل
operating bridge	پل کارگاهی
operating bridge	پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
operating agency	قسمت اجرایی
operating agency	شعبه عامل
machine operating	عملکرد ماشین
field operating	فعال درصحرا رده صحرایی
field operating	عمل کننده در صحرا
operating system/	سیستم عامل دو
operating room	جایگاه عمل
operating theatres	نمایشگاه عمل جراحی
operating theatre	نمایشگاه عمل جراحی
operating systems	سیستم عامل
operating system	سیستم عامل
operating rooms	اطاق عمل
operating rooms	جایگاه عمل
operating budget	بودجه عملیاتی
operating budget	بودجه بهره برداری
operating instruction	مقررات کار
operating handle	دستگیره راه اندازی
operating handle	دستگیره کولاس
operating handle	دستگیره عامل
operating force	نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
operating expenses	مخارج عملیاتی
operating cost	مخارج عملیاتی
operating level	سطح فعالیت
operating capital	سرمایه در گردش
operating cost	هزینه بهره برداری
operating condition	رژیم
operating instruction	دستور کار
operating key	کلید گزینش
operating conditions	رژیم
operating cost	هزینه عملیاتی
crypt operating instructions	دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
aitcraft operating weight	وزن اصلی هواپیما
tape operating system	سیستم عامل نوار
operating system monitor	مبصر سیستم عامل
gate operating ring	حلقهورودیعملکننده
standing operating procedures	روش جاری مخابرات
standing operating procedures	روش جاری عملیاتی
shortest operating time	کوتاهترین زمان عملیات
goest operating system	سیستم عامل مهمان
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
gate operating platform	سکوی مانور دریچه ها
gate operating deck	سکوی مانور دریچه ها
fleet operating base	پایگاه عملیاتی ناوگان
disk operating system	کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
disk operating system	سیستم عامل گردهای
deployment operating base	پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
current operating allowance	سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
network operating system	سیستم عامل شبکه
host operating system	سیستم عامل میزبان
multiple loading operating system	سیستم عامل بارکننده چندتایی
general purpose operating system	سیستم عامل همه منظوره
virtual storage operating system	سیستم عامل حافظه مجازی
alternate escort operating base	پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
breechblock operating lever assembly	سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com