Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
operation research
پژوهش عملیاتی
operation research
تحقیق درعملیات
Other Matches
research
پژوهش
research
تحقیق کردن
research
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
research
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
research
تحقیقات علمی
research
تحقیق
research
پژوهش کردن
research
جستجو
research
تجسس تحقیق
research
کاوش پژوهیدن
research
تتبع
applied research
تحقیقات عملی
action research
پژوهش عمل نگر
Scientific research.
تحقیقات ( پژوهش های ) علمی
consumer research
مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
consumer research
تحقیق درخصوص احتیاجات و نحوه خریدمصرف کنندگان
tools of research
وسایل تحقیقات
survey research
پژوهش زمینه یاب
supplies research
تحقیق درخصوص مواد
research project
طرح پژوهشی
applied research
تحقیق عملی
basic research
تحقیقات مقدماتی
pure research
علم پایه
fundamental research
علم پایه
basic research
علم بنیادی
pure research
علم بنیادی
basic research
علم پایه
fundamental research
علم بنیادی
chemical research
پژوهش شیمیایی
research network
شبکه پژوهشی
research method
شیوه پژوهش
digital research inc
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
research and analysis
تجزیه و تحلیل
pure research
پژوهش محض
purchasing research
تحقیق در خصوص خرید
psychical research
پژوهش فراروانی
operations research
تحقیق در عملیات
market research
بازارپژوهی
operational research
تحقیق درخصوص بهره برداری
operational research
تحقیق عملیاتی
market research
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
operations research
تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
market research
بررسی بازار
market research
تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
research and analysis
تحقیق وبررسی
research and development
تحقیق و توسعه
research and development
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
research cost
هزینه تحقیق
research method
روش پژوهش
research method
روش تحقیق
research design
طرح پژوهش
column research council
شورای تحقیق بر ستونها
to revisit a subject of research
سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
european academic research network
شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
He devoted a lifetime to scientific research.
یک عمر به پژوهشهای علمی پرداخت
operation
کارکرد
co-operation
کار مشترک
operation immediate
اقدام سریع
one way only operation
عملکردتنها یک طرفه
one way only operation
عملکرد فقط یک طرفه
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
to come into operation
دایر شدن
or operation
عمل یا
to come into operation
بکار افتادن
to come into operation
قابل اجراشدن
come into operation
قابل اجرا شدن
operation
وابسته به عمل عملکرد
not operation
عمل نقض
not operation
عمل نفی
either way operation
ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
operation
اداره
operation
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation
آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation
فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation
گردش جنبش
operation
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation
عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation
سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation
کار
operation
گرداندن
operation
عمل جراحی عمل
operation
گردش
operation
بهره برداری
operation
عملکرد
operation
عمل
operation
عملیات
operation
عمل کردن
operation
به کارانداختن
operation
عمل جراحی
operation
کارکردن با یک وسیله
operation
به اجرا
operation
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
to come into operation
کاربرد پذیر شدن
to come into operation
قابل اجرا شدن
to come into operation
قانون شدن
operation
دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
to come into operation
قانونی درست شدن
co-operation
همکاری مشترک
operation
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation
ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation
کار کردن
binary operation
عمل دوتایی
[ریاضی]
A surgical operation .
عمل جراحی
parallel operation
عمل موازی
Operation room.
اتاق عمل ( بیمارستان )
parallel operation
عملکرد موازی
parallel operation
عملیات موازی
point operation
عمل نقطهای
privieged operation
عمل ممتاز
operation order
دستور عملیاتی
operation code
رمز عمل
operation decoder
عمل گشا
operation decoder
عمل شناس
operation manager
مدیر عملیات
operation map
نقشه عملیاتی
operation map
نقشه عملیات
operation of contract
نفوذ قرارداد
operation order
دستورعملیات
operation overlay
کالک عملیات
to put something into operation
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
operation overlay
کالک عملیاتی
operation code
کد عملیاتی
pseudo operation
شبه عمل
two way alternate operation
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
string operation
عملیات رشتهای
string operation
عملکردرشتهای
transformer operation
عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
surgical operation
عمل جراحی
surgical operation
دست کاری
transfer operation
عمل انتقال
symmetry operation
عمل تقارن
synchronous operation
عمل همگام
synchronous operation
عملیات همزمان
telephone operation
عملکرد تلفن
telephone operation
طرز کار تلفن کار تلفن
the breathing operation
کاردم زدن عمل تنفس
the four fundamental operation
چهارعمل اصلی
two way simultaneous operation
عملکرد همزمان دو طرفه
serial operation
عمل نوبتی
pseudo operation
عملواره
unattended operation
عملکرد بی مراقب
ready for operation
اماده کار
rescue operation
عملیات نجات
serial operation
عملیات سری
operation keys
کلیدهایعملیات
unattended operation
عملکردبی مراقب
unattended operation
هملکرد مراقبت نشده
unattended operation
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
unary operation
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unary operation
عمل یگانی
revenue operation
عملکرد
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
operation code
رمزالعمل
external operation
عملیات خارج از مملکت
cycle of operation
دوره عمل سلاح
conversational operation
عملیات محاورهای
contouring operation
فرم کاری
contouring operation
کار فرم دهی
continous operation
عملکرد پایدار
continous operation
کار دائمی
concurrent operation
عملکرد همزمان
concept of operation
تدبیر عملیاتی
computer operation
عملیات کامپیوتر
computer operation
عملکرد کامپیوتری
component operation
عناصر عملیاتی
cycle of operation
جریان عمل جنگ افزار
dagger operation
عمل خنجری
external operation
عملیات خارجی
equivalence operation
عمل هم ارزی
emergency operation
کارکرد
emergency operation
بهره برداری اضطراری
dyadic operation
عملکرد دوتایی
dyadic operation
عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
dyadic operation
عمل دوتایی
duplex operation
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
dual operation
عمل همزاد
destructive operation
عملیات مخرب
cesarian operation
عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
boolean operation
عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation
عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
auxiliary operation
عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary operation
عمل کمکی
autonomous operation
عملیات ازاد
autonomous operation
عملیات مستقل
attended operation
عملکرد با مراقب
attended operation
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
arithmetic operation
عمل محاسباتی
arithmetic operation
عمل حسابی
arithmetic operation
عمل ریاضی
arithmetic operation
عملیات حسابی
area of operation
منطقه عملیات
base operation
عملیات پایگاهی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com