Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 66 (5 milliseconds)
English	Persian
operational environment	محیط عملیاتی
operational environment	محیط فعالیت
Other Matches
environment	محیط زیست
environment	فراگیر
environment	متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environment	حجم حافظه خالی قابل استفاده توسط برنامه
environment	موقعیتی در سیستم کامپیوتر مربوط به همه ثباتها و محلهای حافظه
environment	محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environment	پرگیر
environment	دور وبر
environment	احاطه
environment	محیط
environment	اطراف
operational	موثر
operational	دایر
operational	عملیاتی
operational	حاضر به کار
operational	فعال
operational	قابل استفاده مربوط به عملیات
operational	عملی
operational	اطلاعات درباره عملیات طبیعی سیستم
operational	آنچه کار میکند یا مربوطه به نحوه کار کردن ماشین است
operational	قابل بکار انداختن
operational	قابل استفاده
living environment	جانداران محیط زیوندگان- پرمون
mixed environment	محیط درهم
terrestrial environment	وضع محیط زمین
shelf environment	کم ژرفگاه
shelf environment	محیط کم عمق
psychological environment	محیط روانی
living environment	محیط زنده
induced environment	محیط القایی
terrestrial environment	وضع عوارض و اب و هوای زمین
induced environment	محیط القا شده
campus environment	محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
controlled environment	محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
windowing environment	محیط پنجرهای
environment architecture	معماری محیط
environment architecture	معماری محوطه
environment division	یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
eupelagic environment	محیط زیر لایه زیرین
operational reserve	احتیاط عملیاتی
operational reserve	ذخیره عملیاتی
operational route	مسیر عملیاتی
operational route	جاده عملیاتی
operational route	جاده حاضر به کار
operational route	جاده رزمی
operational weapon	جنگ افزار عملیاتی
operational weapon	جنگ افزاری که در عملیات مورداستفاده میباشد
operational research	تحقیق درخصوص بهره برداری
operational research	تحقیق عملیاتی
operational command	فرماندهی از نظر عملیاتی
operational amplifier	تقویت کننده محاسباتی
operational amplifier	تقویت کننده عملیاتی
operational code	کد عملیاتی
operational costs	هزینههای عملیاتی
operational definition	تعریف عملیاتی
operational headquarters	ستاد عملیاتی
operational management	مدیریت عملیاتی
operational problems	مسائل عملیاتی
operational readiness	امادگی عملیاتی
data base environment	محیط پایگاه داده
area of operational interest	منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
operational performance category	طبقه امادگی عملیاتی
operational performance category	امادگی عملیاتی از طبقه
operational pattern of marks by night	نقشیازعلائممشخصبرایشب

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com