English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (4 milliseconds)
English Persian
operational problems مسائل عملیاتی
Other Matches
problems معما موضوع
problems مساله
problems زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
problems واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
problems یافتن پاسخ برای مشکلی
problems یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problems سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problems چیستان
problems مشکل
problems مسئله
We have problems of our own. ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
problems خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار
economic problems مشکلات اقتصادی
battle problems مسائل جنگی
economic problems مسائل اقتصادی
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
battle problems مشکلات رزمی
She did not show any interest in my problems, let alone help me. مشکلاتم برای او [زن] بی اهمیت بودند گذشته از کمک به من.
operational عملی
operational حاضر به کار
operational دایر
operational عملیاتی
operational قابل بکار انداختن
operational فعال
operational موثر
operational قابل استفاده مربوط به عملیات
operational اطلاعات درباره عملیات طبیعی سیستم
operational آنچه کار میکند یا مربوطه به نحوه کار کردن ماشین است
operational قابل استفاده
to raise big problems for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media. او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
operational route جاده عملیاتی
operational route جاده حاضر به کار
operational route جاده رزمی
operational weapon جنگ افزار عملیاتی
operational weapon جنگ افزاری که در عملیات مورداستفاده میباشد
operational code کد عملیاتی
operational route مسیر عملیاتی
operational reserve ذخیره عملیاتی
operational reserve احتیاط عملیاتی
operational amplifier تقویت کننده محاسباتی
operational amplifier تقویت کننده عملیاتی
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
operational costs هزینههای عملیاتی
operational definition تعریف عملیاتی
operational environment محیط عملیاتی
operational environment محیط فعالیت
operational headquarters ستاد عملیاتی
operational management مدیریت عملیاتی
operational readiness امادگی عملیاتی
operational research تحقیق عملیاتی
operational research تحقیق درخصوص بهره برداری
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
operational pattern of marks by night نقشیازعلائممشخصبرایشب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com