Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (10 milliseconds)
English
Persian
operational reserve
احتیاط عملیاتی
operational reserve
ذخیره عملیاتی
Other Matches
operational
قابل بکار انداختن
operational
قابل استفاده
operational
موثر
operational
دایر
operational
عملیاتی
operational
حاضر به کار
operational
فعال
operational
قابل استفاده مربوط به عملیات
operational
عملی
operational
اطلاعات درباره عملیات طبیعی سیستم
operational
آنچه کار میکند یا مربوطه به نحوه کار کردن ماشین است
operational amplifier
تقویت کننده محاسباتی
operational environment
محیط عملیاتی
operational definition
تعریف عملیاتی
operational costs
هزینههای عملیاتی
operational command
فرماندهی از نظر عملیاتی
operational code
کد عملیاتی
operational route
جاده عملیاتی
operational route
جاده حاضر به کار
operational environment
محیط فعالیت
operational headquarters
ستاد عملیاتی
operational management
مدیریت عملیاتی
operational weapon
جنگ افزاری که در عملیات مورداستفاده میباشد
operational weapon
جنگ افزار عملیاتی
operational route
جاده رزمی
operational route
مسیر عملیاتی
operational research
تحقیق درخصوص بهره برداری
operational research
تحقیق عملیاتی
operational readiness
امادگی عملیاتی
operational problems
مسائل عملیاتی
operational amplifier
تقویت کننده عملیاتی
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
operational performance category
امادگی عملیاتی از طبقه
operational performance category
طبقه امادگی عملیاتی
operational pattern of marks by night
نقشیازعلائممشخصبرایشب
with reserve
بقید احتیاط
under reserve
تحت تضمین
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to have something in reserve
چیزی درچنته داشتن
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
reserve
توداربودن
reserve
کتمان حقیقت
reserve
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve
قید شرط
reserve
نگهداشتن
reserve
ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve
پس نهاد
reserve
عضو علی البدل
reserve
از پیش حفظ کردن
reserve
رزرو کردن
reserve
اندوخته
reserve
احتیاط
reserve
ذخیره کردن
reserve
ذخیره
reserve
اندوختن اندوخته
reserve
نگه داشتن اختصاص دادن
reserve
پس نهاد کردن
reserve
کنار گذاشتن
reserve
احتیاط یدکی
reserve
مدارا
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
reserve mobilization
بسیج احتیاطها
reserve parachute
چترذخیرهای
paper in reserve
کاغذذخیرهای
Could you reserve a room for me?
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
reserve fund
وجوه اندوخته
reserve curreny
ارز ذخیره
reserve curreny
پول ذخیره
reserve echelon
رده احتیاط
reserve factor
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
reserve force
نیروی احتیاط
reserve fund
سرمایه احتیاطی
reserve fund
وجوه ذخیره
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
reserve officer
افسر احتیاط
reserve price
قیمت پایه در حراج
reserve price
اخرین بها
reserve on board
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
reserve officer
افسر وفیفه
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
reserve requirements
ذخائر مورد نیاز
reserve stock
اماد ذخیره
reserve stock
موجودی ذخیره
rolling reserve
اماد ذخیره غلطان
rolling reserve
امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
stone reserve
ذخیره سنگ
reserve price
بهای قطعی
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
tactical reserve
احتیاط تاکتیکی
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
reserve price
قیمت نهایی بهای قطعی
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
reserve center
مرکز احتیاط
mobile reserve
احتیاط متحرک
liability reserve
ذخیره بدهیها
battle reserve
ذخیره جنگی
gold reserve
اندوخته طلا
general reserve
احتیاط عمومی
capital reserve
ذخیره سرمایه
capital reserve
اندوخته سرمایه
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating reserve
احتیاط سیال
central reserve
سکوی وسط
central reserve
سکوی میانی
battle reserve
احتیاط جنگی
national reserve
اندوختگاه ملی
national reserve
پاستگاه ملی
reserve buoyancy
جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
reserve buoyancy
حجم بالاتر از خط ابخور ناو
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
reserve accumulator
انباره کمکی
reflex reserve
پس مانده بازتاب
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
payment under reserve
پرداخت تحت تضمین
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
nature reserve
اندوختگاه نیادی
nature reserve
اندوختگاه طبیعی
equipment reserve
ذخیره تجهیزاتی
strict nature reserve
اندوختگاه طبیعی بازداشته
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
auction sale without reserve
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
federal reserve bank
بانک فدرال رزرو
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
reserve army of unemployed
سپاه ذخیره بیکاران
federal reserve system
سیستم ذخیره فدرال
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
fuel reserve tank
مخزن ذخیره سوخت
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
fractional reserve banking
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
federal reserve system
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
federal reserve system
سیستمی که به موجب ان
federal reserve system
نظام فدرال رزرو
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com