English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
optical rotatory power قدرت چرخش نوری
Other Matches
optical rotatory dispersion پاشندگی چرخش نوری
specific rotatory power توان چرخشی ویژه
rotatory گردشی
rotatory دوار
rotatory چرخشی
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
optical نورشناختی
optical وسیلهای که حروف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و تشخیص میدهد و کد قابل خواندن ماشین تبدیل میکند برای پردازش کامپیوتر
optical نشانه روی بصری چشمی
optical بصری
optical نوری
optical استفاده از کابل نوری
optical مربوط به یا استفاده از نور
optical اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری
optical و آنها را به حالتی تبدل میکند که کامپیوتر پردازش کند
optical مربوط به دیدبانی بصری
optical الات بصری
optical وسیلهای که تصویر را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند که قابل ذخیره سازی و نمایش روی کامپیوتر هستند
optical فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
optical خواننده میله نوری
optical دیسکهای نوری
optical قابل تشخیص باشند توسط علامت خوان نوری و وارد کامپیوتر شوند
optical فرآیندی که اجازه میدهد علامتها یا خط وط خاص
optical وسیله نوری که از بار کد داده را می خواند
optical وسیلهای که میتواند نشانه ها یا خط وط به فرم خاص را تشخیص میدهد.
optical اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند.
optical رسانه ذخیره سازی داده با استفاده از رسانه هایی مثل دیسک نوری و..
optical سیستم ارتباطی با استفاده از فیبر نوری
optical شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
optical طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
optical isomer همپار نوری
optical instruments الات وابسته به بینایی
optical illusions خطای باصره
optical isomer ایزومر نوری
optical illusion خطای باصره
optical illusion خطای ادراکی دیداری
optical isomerism همپاری نوری
optical lens عدسی اپتیکی
optical lens عدسی نوری
optical scanner پوینده نوری
optical illusions خطای ادراکی دیداری
optical gonimeter زاویه یاب نوری
optical fiber رشته اپتیکی
optical pyrometry تف سنجی نوری
optical reader نور خوان
optical stability پایداری نوری
optical sight وسایل نشانه روی بصری
optical sight دوربینهای بصری
optical scanning پیمایش نوری
optical scanner پیمایشگر نوری
optical fiber فیبر نوری
optical isomerism ایزومری نوری
optical rotation چرخش نوری
optical resonator تشدید کننده نوری
optical pyrometer اذرسنج اپتیکی
optical resonance همنوایی نوری
optical resolution تفکیک نوری
optical purity درجه خلوص نوری
optical activity فعالیت نوری
optical antipode همپار نوری
optical disk دیسک نوری
optical density چگالی نوری
optical maser لیزر
optical turbulence اشفتگی اپتیکی
optical character کاراکتر نوری
optical character دخشه نوری
optical axis محور اپتیکی
optical disc دیسکنوری
optical communications ارتباطات نوری
optical printer چاپگر نوری
optical memory حافظه نوری
optical mark reader علامت خوان نوری
optical mark reader علامتخوان نوری
optical measuring system سیستم سنجش نوری
optical mark reader علامت نوری خوان
optical mark reader نشان خوان نوری
optical recognition device دستگاه تشخیص نوری
optical character reader کاراکترنوری خوان
optical page reader صفحه نوری خوان
magneto optical disc دیسک نوری که در وسیله ضبط مغناطیسی- نوری به کار می رود
optical laser disk دیسک لیزری نوری
magneto optical recording رسانه ذخیره سازی که از دیسک نوری استفاده میکند
optical disc drive درایودیسکنوری
optical character recognition تشخیص نوری دخشه تشخیص کاراکتر نوری شناسایی نوری دخشه بازشناسی نوری دخشه بازشناسی کاراکتر نوری
optical character reader دخشه خوان نوری
eraseble optical disk drive دیسک گردان نوری پاک شدنی
e. power قوه مجریه
e. power نیروی اجرایی
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power on روشن کردن
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
power saw اره ماشینی
power saw دستگاه اره
power up روشن کردن
power up برق
in power دارای اختیارات
in power صاحب مقام
useful power قدرت مفید
useful power توان مفید
will power <idiom> قدرت
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
will-power قدرت اراده
will-power عزم راسخ
will-power تصمیم
power انرژی
will-power اراده
power down قطع نیرو
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down قطع برق خاموش کردن
will to power قدرت خواهی
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
power قدرت
power قوه یا توان
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power دولت
power اقتدار و اختیار
power راندن
power قوه
power توانایی
power شدت
power قدرت نیرو
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power برتری
power توان نیرو
power برق
power اقتدار سلطه نیروی برق
power قدرت دیدذره بین
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power زور بکاربردن
power توان برقی
power نیرو
power توان
power دستگاه برقی
power برقی
power درشت نمایی قدرت دوربین
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power حذف توان کامپیوتر
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
outside power جریان خارجی
power قوه [ریاضی]
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
power زور
power توان [ریاضی]
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power توان از دست رفته
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power خاموش کردن یک وسیله
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power of reservation حق اعتراض
power play حمله دسته جمعی
power play نقشه تهاجمی
power pack جعبه تغذیه
power pack دستگاه تنظیم برق
power of production نیروی تولید
power output توان خروجی
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
power outege قطع برق
power outege قطع قدرت
power hacksaw اره کمانهای
power politics سیاست زور
power politics سیاست جبر زور طلبی
power supplay منبع تغذیه
power supplay منبع قدرت
power structure ساخت قدرت
power stroke مرحله قدرت
power steering فرمان خودکار
power dive شیرجه
power spectrum طیف توانی
power source منبع قدرت
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power shovel بیل مکانیکی
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power distribution پخش قدرت
power shovel ماشین خاک کش
power dissipation اتلاف قدرت
power consumption مصرف برق
power rammer زمین کوب مکانیکی
power supply منبع تغذیه
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power loss گمگشتگی قدرت
power function تابع قدرت
power function تابع توانی
power cable کابل جریان قوی
power function تابع توان
power fuel سوخت
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power cable کابل قدرت
power brake ترمز سروو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com