Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 72 (6 milliseconds)
English	Persian
optimal performance	کارکرد بهینه
Other Matches
optimal <adj.>	بهین
optimal	بهین
optimal	مربوط به کمال مطلوب
optimal	بهینه
optimal	حد مطلوب
optimal solution	راه حل مطلوب
optimal level	سطح بهینه
optimal distribution	توزیع بهینه
optimal planning	برنامه ریزی بهینه
optimal planning	برنامه ریزی مطلوب
optimal recalculation	محاسبه مجدد بهینه
optimal solution	راه حل بهینه
optimal distribution	توزیع ایده ال
optimal merge tree	نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
non performance	عدم اجرا
non performance	عدم انجام
performance	کارائی
performance	نحوه کار کسی یا چیزی
performance	روش قضاوت کارایی سیستم
performance	قطعه با کیفیت بالا یا با خصوصیات خوب
performance	اجراء
performance	نمود
performance	ساخت
performance	کار وسیله یادستگاه بازده عمل
performance	عمل کرد
performance	میزان کارائی
performance	سطح کارائی
performance	عملکرد
performance	انجام
performance	شاهکار کارایی
performance	ایفا کاربرجسته
performance	انشاء معامله
performance	نمایش
performance	ایفاء
performance	اجرا
performance bonds	ضمانتنامه انجام کار
performance guarantee	ضمانت حسن انجام کار
performance factor	ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
feature of performance	ویژگی عملکرد
performance of a contract	اجرای قرارداد
specific performance	نحوه اجرای معین در قرارداد
part performance	عقد یا قرارداددارای تشریفات یا شکل خاص
performance appraisal	عملکرد سنجی
performance of the dam	زیست سد
performance evaluation	ارز یابی کارایی
performance test	ازمون عملی
performance test	ازمون عملکردی
performance standard	معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
performance rating	درجه بندی عملکرد
performance monitor	برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
part performance	عقد معین
engine performance	توان موتور
condition of performance	شرط فعل اثباتا"
condition of non performance	شرط فعل نفیا"
impossibility of performance	تعذر
impossibility of performance	عدم امکان در اجرا
engineered performance	زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum performance	کارایی حداکثر
engine performance	قدرت موتور
condition about performance of an act	شرط فعل
supervening impossibility of performance	غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
It was an enjoyable performance, if less than ideal.	این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
good performance guarantee	ضمانت حسن انجام کار
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
operational performance category	طبقه امادگی عملیاتی
operational performance category	امادگی عملیاتی از طبقه
arthur performance scale	مقیاس عملکردی ارتور
good performance bond guarntee	وثیقه انجام تعهد
As a university professor , his performance stank.	طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
leiter international performance test	ازمون عملی بین المللی لایتر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com