Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English
Persian
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
Other Matches
claiming race
مسابقه اسبهای هم قیمت
optional
آنچه قابل انتخاب شدن باشد
optional
خیاری
optional
حرکات اختیاری
optional
اختیاری
optional
انتخابی
optional conciliation
مصالحه اختیاری
optional contract
خیاری
optional feature
خصیصه اختیاری
optional contract
غیر واجب
optional contract
مجازی
optional contract
عقد خیاری
optional consumption
مصرف اختیاری
optional contarct
عقد خیاری
claiming
دادخواست
claiming
طلب
claiming
طلب ادعای خسارت کردن
claiming
درخواست
claiming
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claiming
ادعاکردن
claiming
مطالبه
claiming
دعوی
claiming
ادعا
claiming
مطالبه کردن
claiming
قرارداد رسمی خرید اسب
claiming
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claiming
خواسته
He is seriously claiming
[trying to tell us]
that the problems are all the fault of the media.
او
[مرد]
به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
race
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race course
میدان مسابقه
race
مسابقه سرعت
race
قاب
race
جدار
race
نهر
race
جوی
race
ابراهه
race
دور
race
دوران مسیر
race
طبق ه
race
قوم
race
مسابقه دادن بسرعت رفتن
race
نژاد
race
نسل تبار
race
دویدن
race
طایفه
race
گردش
race
سینی لغزنده
race
طوقه لغزنده
race
سرسره ریل
race
اسب دوانی
race
ریل لغزنده
race
مسابقه
tail race
کانال هدایت اب از توربین به خارج
stage race
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
the black race
نژاد سیاه
selling race
مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
row a race
مسابقه کرجی رانی دادن
road race
دو ماراتون
relay race
دو امدادی
race ring
رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
race ring
رینگ و پایه مسلسل
the hu man race
نژادانسان
the hu man race
نوع بشر
race meeting
برگزاریچنددورمسابقهاسبدوانیدریکدورمسابقه
race relations
روشیکهافراددرمسابقهبایکدیگررابطهدارند
A hurdle race .
مسابقه دو با مانع
rat race
<idiom>
رها کردن ،تنها گذاشتن
the human race
بشریت
the human race
نوع بشر
human race
بشریت
arms race
مسابقه تسلیحاتی
the white race
نژادسفید
the white race
نژادابیض
tide race
جذر و مد سریع اب دریا
selling race
مسابقه فروش اسب
to ride a race
در اسب دوانی شرکت کردن
to row a race
در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
to run a race
در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to time a race
وقت مسابقهای را نگاه داشتن
rat race
عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
race ring
طوقه سرسرهای
race horse
اسب مسابقه
horse race
مسابقه اسب دوانی
head race
کانال هذایت اب به توربین
head race
تنوره اسیاب
he has run his race
خودراپیموده
he has run his race
دوره
harness race
مسابقه ارابه رانی
front race
پیشتازی
race walking
مسابقه راهپیمایی
foot race
مسابقه راهپیمایی
flat race
مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
figure race
مسابقه اتومبیلرانی درمسیری بشکل 8 لاتین
endurance race
مسابقه اتومبیلرانی استقامت
endurance race
مسابقه استقامت
drag race
مسابقه اتومبیلرانی سرعت
conditional race
مسابقه مشروط با ارابه
bearing race
جدار یاتاقان
hurdle race
اسب دوانی با پرش از موانع
post race
مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
point race
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
produce race
مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
he has run his race
است
race card
برنامه اسب دوانی
race condition
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
obstacle race
مسابقه دو با پرش موانع
nursey race
مسابقه اسبهای 2 ساله
mill race
جوی اسیاب
maiden race
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
master race
نژاد برتر
match race
مسابقه دو بین دو نفر
race ring
سینی دوار
mill race
اب اسیاب
race glass
دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
currency depreciation race
تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
currency depreciation race
تجدید نظر در قیمت پول جاری
to poach a start in race
بدون حق در مسابقه دوازدیگران جلو زدن
Slow but sure wins the race.
<proverb>
پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
to poach a start in race
نا بهنگام پیش افتادن
Adegenerate ( decadent ) race .
نژاد فاسد
special weight race
مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
weight for age race
مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
middle distance race
دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
To win the match(race,contest).
مسابقه رابردن
slow and steady wins the race
اسب تازی دوتک روبشتاب شتراهسته میرودشب وروز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com