English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
English Persian
ordinary share سهام عادی
ordinary share سهام معمولی
Other Matches
ordinary پیام معمولی از نظر ارجحیت
in an ordinary way معمولا
ordinary عادی
ordinary متداول
in an ordinary way رسما
ordinary پیش پا افتاده
out of the ordinary غیر معمول
ordinary معمولی
out of the ordinary فوق العاده
ordinary least squares کمینه مربعات خطی [ریاضی]
physician in ordinary پزشک رسمی یا همیشگی
ordinary foul خطای بازی بین المللی واترپولو
ordinary income درامد عادی
ordinary clay خاک رس معمولی
ordinary grasp گرفتن میله معمولی
ordinary shareholder سهامدار عادی
ordinary die طاسعادی
ordinary passport پاسپورت عادی
ordinary seaman مهناوی سوم
ordinary shares سهام عادی
ordinary least squares [OLS] کمینه مربعات خطی [ریاضی]
ordinary least square method روش حداقل مربعات معمولی
ordinary life insurance بیمه عمر عادی
marriage portion ordinary paid مهرالمثل
ordinary differential equation [ODE] معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی]
to share out بخش کردن
What about my share? پس حق من چه شد ؟
share IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share-out سهمبندیشده
share [in] شرکت [سهم] [در]
to share out تقسیم کردن
share سهم
share پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share دانگ
share شرکت داشتن در سهم بردن
share تقسیم کردن
share فرض
share قیچی کردن
share سهم بردن
share تسهیم کردن
share بخش کردن
share بهره قسمت
share بخش
share حصه
share توسط کاربران دیگر شبکه است
share روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share دایرکتوری
share که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share باس مورد استفاده
share سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
Please let me take a share in the expenses. اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
share warrant گواهینامه سهام
undivided share حصه مشاع
wage share سهم مزد
share of inheritance سهم الارث
lion's share بزرگترین سهم
lion's share همهی چیزی
lion's share تمام
time-share استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را گرفتن
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
lion's share بخش عمده
This is your share ( portion ) . این قسمت ( سهم) شماست
share list صورت بهای سهام شرکتها
share in cash سهم نقدی
non registered share سهم بی نام
non cash share سهم غیر نقدی
market share سهم بازار
lion share بزرگترین یا بهترین بخش
earnings per share درامد هر سهم
deferred share سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
deferred share سهام موجل
capital share سهم سرمایهای
bearer share سهم بی نام
appointed share حصه مفروز
appointed share سهم مفروز
apple share اپل شر
registered share سهم با نام
share cropper مستاجر
share certificate گواهی مالکیت سهام
share cropper زارع
share cropper زارع سهم گیر
privileged share سهم ممتاز
share holder سهامدار
share holder دارنده سهام صاحب سهام
share holding سرمایه گذاری در سهام
to hold a share in a business در شرکتی سهمی داشتن
paid in cash share سهام نقدا" پرداخت شده
to be of [or share] the same view [or opinion] هم عقیده بودن
One-hundred Share Index شاخصقیمتهایسهام
fixed share of an heir فرض در ارث
break in share prices کاهش قیمت سهام
We didnt get a share (acut). به ما چیزی نرسید
quota share treaty قرار سهمیه بندی
Financial Times Share Index شاخصقیمتهایسهام
Of this amount Europe's share is 20 percent. از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
general meeting of share holders مجمع عمومی صاحبان سهام
share of stock [American English] سهم [اقتصاد]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com