Dictiornary-Farsi | organ grinder | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 82 (6 milliseconds)

English	Persian
organ grinder	نوازنده سیار ارگ دستی


Search result with all words

organ-grinder	نوازنده سیار ارگ دستی
Other Matches

grinder	دندان اسیاب
grinder	سنگ رویی اسیاب
grinder	تیز کن
grinder	لله
grinder	چرخ سمباده دستگاه سوپاپ تراش
grinder	اسیا
grinder	چرخ سمباده
grinder	دستگاه سنگ سمباده
grinder	میدان مشق و تمرین صف جمع
column grinder	دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
angle grinder	پرداخت کننده زاویهای
contour grinder	دستگاه سنگ پروفیل
automatic grinder	چرخ سمباده خودکار
cross grinder	شاه تیر افقی
plain grinder	دستگاه چرخ سمباده مدور
knife grinder	تیزگر
coffee grinder	حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
cylinderical grinder	دستگاه چاقو تیزکنی مدور
gear grinder	ماشین پرداخت چرخ دنده
centerless grinder	دستگاه سنگ نامتمرکز
knife grinder	چاقوتیزکن
bevel gear grinder	دستگاه سنگ چرخ دندانه مخروطی
abrasive belt grinder	دستگاه سنگ سمباده نواری
abrasive belt grinder	سنگ سمباده نواری
meat grinder [American]	چرخ گوشت [غذا و آشپزخانه]
swing frame grinder	دستگاه سنگ زنی نوسان دار
planing iron grinder	دستگاه تیزکننده تیغه رنده
valve seat grinder	دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
organ	ارگ
organ	ارگان
organ	عضو
organ	اندام
organ	ارغنون
organ	الت وسیله
pipe organ	ارگ نی دار
pipe organ	ارغنون لولهای
organ transplantation	پیوند عضو
organ system	دستگاه
organ pleasure	لذت اندامی
organ of the body	عضو بدن
mechanism of the organ	مکانیزم ارگان
reed organ	یکنوع الت موسیقی بادی
organ console	قسمتهایکنسول
end organ	اندام انتهایی
mechanism of the organ	نظام تشکیلات
organ inferiority	حقارت اندامی
terminal organ	اندام پایانی
sense organ	اندام حسی
sense organ	عامل احساس
sense organ	عضو حس
organ of corty	اندام کورتی
organ loft	غرفه ارگ
organ-grinders	نوازنده سیار ارگ دستی
hand organ	اکوردئون
genital organ	الت تناسلی
mouth organ	ساز دهنی
electric organ	اندام برقزن
mouth organ	ارغنون دهنی
barrel organ	ارگ دندهای
sexual organ	عورت
congested organ	عضو یا التی که خون زیاددران جمع میشود
hand organ	ارگ دستی
olfactory organ	اندام بویایی
hollow organ	عضو مجوف وتوخالی
house organ	مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
organ loft	جای ارگ
organ loft	ارغنون گاه
organ eroticism	شهوت اندامی
barrel organ	نوعی ارغنون اکوردئون
olfactory organ	عضو بویایی
swell organ manual	قسمتبرآمدهتنظیماتدستی
sexual organ of either sex	فرج
sexual organ of a man	احلیل
great organ manual	عضوبزرگدستی
choir organ manual	دستهتنظیمکر
golgy tendon organ	اندام گلژی
sexual organ of either sex	الت تناسلی زن یا مرد
golgy tendon organ	اجسام گلژی
The human brain is a complex organ .	مغز انسان عضو پیچیده یی است
coefficient of relative efficiency organ	ضریب نسبی کارایی سازمان