Dictiornary-Farsi | orientation loss | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
orientation loss	گم گشتگی


Other Matches

orientation	اشنایی
orientation	جهاتیابی
orientation	جهتگیری
orientation	جهت
orientation	سوی
orientation	1-محل یا جهت یک شی . 2-
orientation	جهت صفحه یا به صورت لبه افقی یا عمودی
orientation	تمایل
orientation	موقعیت
orientation	روانه کردن دستگاهها
orientation	روانه کردن
orientation	راهنمایی
orientation	گرایش جهت
orientation	جهت یابی
orientation	جهت گیری
orientation	تعیین جهت
orientation	جهتداری
orientation	تشخیص موقعیت
orientation	توجیه کردن
orientation	توجیه
orientation	تعیین موقعیت
space orientation	موقعیت یابی فضایی
spatial orientation	موقعیت یابی فضایی
grain orientation	طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
sexual orientation	دارایتمایلاتجنسی
sexual orientation	گرایش جنسی
orientation of fibers	نظم و یکنواختی الیاف در نخ
assumed orientation	توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
assumed orientation	توجیه فرضی
solar orientation	تعیین موقعیت نسبت به افتاب
landscape orientation	تمایل افقی
map orientation	توجیه نقشه
markovnikoff orientation	جهتگیری مارکونیکوفی
map orientation	توجیه کردن نقشه
orientation forces	نیروهای دو قطبی- دو قطبی
orientation reflex	بازتاب سوگیری
page orientation	موقعیت صفحه
portraint orientation	تمایل عمودی
portraint orientation	شکل ایستا
landscape orientation	شکل خوابیده
to be at a loss	حیرت زده بودن
to be at a loss	متعجب و متحیر بودن
at a loss what to do	بلا تکلیف
at a loss what to do	لا تکلیف
i^ r loss	اتلاف توان
to be at a loss	بهت زده بودن
no known loss	زیان نامعلوم
loss of value	افت ارزش
to be at a loss	درمانده بودن
to be at a loss	گیج ومبهوت بودن
to be at a loss	حیران بودن
loss	خسارت
loss	تلفات ضایعات
loss	فقدان
loss	هدر رفتگی
loss	خسارت گمراهی
loss	گریز سقوط
loss	تلفات
loss	افت
loss	خسارات
loss	زوال
loss	تلفات جنگی ضایعات رزمی
loss	اتلاف
loss	ازدست دادن
loss	شکست
loss	گمگشتگی
loss	باخت
loss	گمگشت
loss	تلف
loss	زیان
loss	ضرر
profit and loss	سود و زیان
power loss	گمگشتگی قدرت
profit and loss	حساب سود وزیان
profit and loss a	حساب سودوزیان
loss replacement	جایگزینی تلفات و ضایعات
suffer loss	زیان دیدن
radiation loss	تلف تشعشع
resistance loss	اتلاف مقاومتی
voltage loss	گمگشتگی فشارالکتریکی
radiation loss	گمگشتگی تابش
loss statement	صورت سود و زیان
magnetic loss	تلف مغناطیسی
no load loss	تلف یا تلفات بی باری
operating loss	زیان عملیاتی
option of loss	خیار غبن
power loss	تلف قدرت
partial loss	زیان جزئی
partial loss	خسارت جزیی
perfect loss	زیان مطلق
perfect loss	زیان خاص
perfect loss	زیان خالص
potential loss	افت پتانسیل
power loss	اتلاف توان
melting loss	افت یا تلف ذوب
spartter loss	تلف تزریق
to be at a loss for an answer	پاسخی نداشتن
To cause ( inflict ) a loss .	ضرر وزیان واردکردن
To inflict a loss on someone.	به کسی ضرر زدن ( رساندن )
To sell something at a loss.	چیزی را باضرر فروختن
windfall loss	زیان باد اورده
windfall loss	زیان اتفاقی
water loss	ابکاهی
voltage loss	اتلاف ولتاژ
never to be at a loss for an answer	همیشه حاضر جواب بودن
hair loss	آلوپسی [پزشکی]
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
hair loss	ریزش مو [پزشکی]
to be at a loss as to what to advise	آنقدر بهت زده بودن که نتوانند نصیحتی بدهند
transformer loss	اتلاف مبدل
total loss	تلفات کل
to incur a loss	زیان دیدن
to cut a loss	ازنصف ضر ربرگشتن
to bear a loss	ضرردادن
to bear a loss	خسارت دیدن یاکشیدن
tip loss	تلفات نوک
sustain a loss	زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
sustain a loss	ضرر دیدن
suffer loss	ضرر کردن
to incur a loss	ضر ر دیدن
to replace a loss	جای زیانی را پرکردن
total loss	نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
total loss	خسارت کلی
to sustain a loss	متحمل خسارت شدن
to sustain a loss	ضر ردادن تحمل خسارت کردن
to sustain a loss	زیان دیدن
to suffer a loss	ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
to suffer a loss	زیان دیدن
to sell at a loss	بضر یا زیان فروختن
loss of hair	آلوپسی [پزشکی]
loss on points	باخت با امتیاز
impedance loss	گمگشتگی اتصال کوتاه
cause to sustain a loss	اضرار
head loss	افت بار
generator loss	اتلاف مولد
gain or loss	سود یا زیان
evaporation loss	اتلاف در تبخیر
entrance loss	افت حاصل از اصطکاک
energy loss	گمگشت انرژی
energy loss	تلف انرژی
head loss	افت فشار
impedance loss	تلف اتصال کوتاه
impact loss	افت انرژی در اثر برخورد
hysteresis loss	اتلاف پسماندی
heat loss	گمگشتگی حرارتی
heat loss	تلف گرما
heat loss	اتلاف گرمایی
energizing loss	گمگشت کارمایه
energizing loss	تلف انرژی
iron loss	اتلاف اهن
causing a loss	اضرار
cause to sustain a loss	تسبیب
cause to sustain a loss	زیان رساندن به
cause to sustain a loss	ضرر زدن به
capital loss	کاهش ارزش سرمایه
capital loss	زیان سرمایه
bearing loss	اتلاف بالشتکی
actual loss	زیان واقعی
consequential loss	زیان تبعی
copper loss	اتلاف مس
dielectric loss	اتلاف دی الکتریک
dead loss	زیان ناخالص
current loss	تلف جریان
current loss	گمگشتگی جریان
core loss	اتلاف اهن
core loss	اتلاف هسته
copper loss	تلف مس
copper loss	گمگشت مس
absorption loss	اتلاف جذب
eddy loss	افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
loss of claim	فقدان غرامت
loss angle	زاویه گمگشت
loss angle	زاویه تلف زاویه تلفات
loss angle	زاویه اتلاف
loss of accuracy	فقدان دقت
loss appraisal	ضایعات قابل قبول
loss assessment	ارزیابی میزان خسارت
loss factor	ضریب اتلاف
loss of pressure	افت فشار
loss and gain	ضرر و منفعت
loss leader	کالایی که با ضرر فروخته میشود
loss leader	کالایی که با قیمت پایین
loss of energy	افت انرژی
loss leader	بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
loss appraisal	قبول تلفات در جنگ
light loss	افت نور
loss of profit	عدم النفع
voltage loss	تلف ولتاژ
internal loss	تلف داخلی
light loss	گمگشتگی نور
insulation loss	تلف عایق بندی
insertion loss	توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود
line loss	تلف خط
line loss	میرایی خط
loss and gain	زیان و سود
light loss	تلف نور
constructive total loss	صدمه کلی خسارت بنیانی
constructive total loss	خسارت کلی
constructive total loss	تخمین خسارت کل وارده
magnetic loss angle	زاویه تلف مغناطیسی