Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
orienting station
ایستگاه توجیه
Other Matches
orienting
خاور
orienting
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting
روانه کردن تطبیق دادن
orienting
توجیه کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
بطرف خاوررفتن
orienting
شرق
orienting
مشرق زمین
orienting
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
orienting reflex
بازتاب سوگیری
orienting angle
زاویه توجیه
orienting line
خط توجیه
way station
ایستگاه رله مخابراتی
station
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station
نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station
یا مقصد استفاده میشود
Is the next station ... ?
آیا ایستگاه بعدی ... است؟
Where is the station?
ایستگاه کجاست؟
sub station
پست فرعی
on station
پروازهواپیما بالای هدف
on station
اماده باش بالای هدف
on station
روی هدف
on station
رسیدن به هدف
way station
ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
way station
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
station
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station
جا درحال سکون
station
وقفه
station
سکون پاتوق
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
station
توقفگاه نظامیان وامثال ان
station
موقعیت اجتماعی وضع
station
درپست معینی گذاردن
station
مقام مستقرکردن
station
مرکز
station
جایگاه
station
پایگاه
station
استقرار یافتن
station
مستقرکردن
station
محل ماموریت
station
رتبه
station
پاسگاه
station
محل
station
پست
station
ایستگاه
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
reception station
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
pumping station
تلمبه خانه
reference station
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
regulating station
پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
station car
اتومبیل استیشن
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
station bill
جدول محلها
station bill
لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
slave station
ایستگاه فرعی
shunting station
ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
serivce station
ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
repeater station
مرکز تقویت کننده
remote station
ایستگاه راه دور
remote station
ایستگاه دوردست
remote station
ایستگاه دور دست
relay station
ایستگاه رله
reading station
ایستگاه خواندن
railway station
ایستگاه راه اهن
pumping station
ایستگاه تلمبه زنی
homing station
ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
homing station
رادارردیاب
homing station
رادارهای کنترل هوایی
hydroelectric station
نیروگاه ابی
induction station
مرکز پذیرش
induction station
دفتر استخدام دفتر پذیرش
inquiry station
دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
key station
ایستگاههای کلید
loading station
ایستگاه بارگیری
master station
شاه ایستگاه
master station
ایستگاه اصلی
master station
پست اصلی مخابرات
mobile station
فرستنده متحرک
naval station
پایگاه دریایی
observation station
دیدگاه
relay station
ایستگاه واسطه
holding station
محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
station bar
رستوران ایستگاه راه آهن
station circle
چرخههواشناسی
receiving station
ایستگاهدریافت
passenger station
ایستگاهمسافرین
local station
ایستگاهکانونی
intercom station
ایستگاهداخلی
goods station
ایستگاهکالاهایتجارتی
tracking station
ایستگاه ردیابی
work station
محل کار
wireless station
ایستگاه بی سیم
station entrance
ورودیایستگاه
station platform
سکویایستگاه
train station
ایستگاهقطار
Where's the railway station?
ایستگاه راه آهن کجاست؟
To the railway station
به طرف ایستگاه راه آهن
railway station
ایستگاه قطار
To marry below ones station.
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
polling station
حوزهرایگیری
coach station
پارکینگوایستگاهدرشکه
underground station
ایستگاهزیرزمینی
transmitting station
ایستگاهارسال
wireless station
فرستنده
triangulation station
ایستگاه مثلث بندی
station number
شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
station log
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station log
دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station keeping
در خط نگهداشتن ناو
station house
ایستگاه راه اهن
station house
مرکزکلانتری
station house
ایستگاه کلانتری
station complement
پرسنل خدماتی پایگاه
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
subscriber's station
مرکز مشترک
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
traverse station
ایستگاه پیمایش
transit station
ایستگاه عبوری راه اهن
transfer station
محل اعزام افراد
transfer station
محل انتقال افراد
to station oneself
مقیم شدن
to station oneself
جا گرفتن
tide station
ایستگاه جزر و مد
telephone station
تلفن خانه
telephone station
جایگاه تلفن
station complement
پرسنل ثابت یک پایگاه
station model
مدلهواشناسی
clearing station
پست تخلیه بیماران
boat station
جای خدمه قایق
blade station
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
battle station
پایگاه جنگی
battle station
پایگاه رزمی
station wagons
استیشن واگن
filling station
پمپ بنزین
gas station
پمپ بنزین
astronomic station
رصدخانه
ambulance station
ایستگاه امبولانس
broadcast station
ایستگاه فرستنده
broadcasting station
ایستگاه رادیو
clearing station
ایستگاه تخلیه بیماران
cleansing station
محل گندزدایی
cleaning station
پست رفع الودگی ش م ر
cleaning station
ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
change of station
انتقال تعویض محل خدمت
change of station
تغییر محل ماموریت
central station
نیروگاه مرکزی
station wagons
ماشین کبریتی
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
broadcasting station
ایستگاه رادیویی فرستنده
amateur station
فرستنده تفننی
power station
کارخانه برق
station master
رئیس ایستگاه
space station
ایستگاه فضایی
space station
پایگاه فضایی
fire station
مرکز اتش نشانی
power station
نیروگاه
weather station
ایستگاه هوا شناسی
fire station
اداره اتش نشانی
fire station
پست اتش نشانی
weather station
ایستگاه هواشناسی
action station
پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action station
محل جنگ
alert station
ایستگاه اعلام خطر
power station
ایستگاه مولدنیرو
alert station
ایستگاه اماده باش
air way station
خطوط هوایی
air way station
ایستگاه کنترل
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
aileron station
فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
aid station
پست امدادی
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
action station
وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
fire station
ایستگاه اتش نشانی
climatological station
ایستگاه هواشناسی
generating station
پست نیرو نیروگاه
exposure station
ایستگاه هوایی
exempted station
یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
exempted station
یکان مخصوص
police station
کلانتری
emergency station
محل اضطراری
duty station
محل خدمت
dressing station
درمانگاه کمکهای اولیه وزخم بندی
police station
مرکز پلیس
departure station
مبداء حرکت
exposure station
ایستگاه عکاسی هوایی
defence station
readiness of degree third
generating station
کارخانه برق
gauging station
ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
fuelling station
ایستگاه سوختگیری
forward station
پاسگاه جلویی
enquiry station
ایستگاه پرس و جو
forward station
ایستگاه جلو
flag station
جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
fiscal station
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
fiscal station
تاسیسات سریال
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
cruising station
readiness of degree forth
courier station
دفتر پیک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com