Dictiornary-Farsi | origin writ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 65 (5 milliseconds)

English	Persian
origin writ	دادخواست بدوی
origin writ	ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند


Other Matches

writ	قرار
writ	دستور دادگاه حکم دادگاه
writ	قرار دادگاه
writ	حکم دادگاه
writ	سند
writ	ورقه
writ	نوشته
writ	حکم
to sue out a writ	حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
legal writ	اخطاریه
judicial writ	نامه رسمی صادره از محکمه
executive writ	ورقه اجرائیه
executive writ	اجرائیه
Holy Writ	کتاب مقدس
writ in aid	حکم تکمیلی
writ of subpoena	احضاریه
enforcement by writ	اجرای حکم دادگاه
writ of subpoena	برگ درخواست
writ of possession	حکم تملیک
writ of error	قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
writ of error	قرار تصحیحی
writ of error	حکم تصحیحی
writ of attachment	قرار توقیف
writ of attachment	حکم توقیف
origin	محلی در صفحه نمایش که تمام مختصات به آن رجوع می کنند معمولا گوشه بالا سمت چپ
origin	محلی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
origin	منبع
origin	اساس
origin	اصل سرچشمه
origin	خاستگاه
origin	اصل
origin	نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
origin	اغاز
origin	نقطه شروع
origin	منشاء
origin	مبداء
origin	علت
origin	سرچشمه
origin	منشا مبدا
origin	بنیاد
origin	سرچشمه مایه
origin	مبدا
origin	نژاد
origin	موجب
base of origin	مبداء اصلی
true origin	نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
domicile of origin	اقامتگاه مبداء
Everything goes back to its origin . <proverb>	باز گردد به اصل خود هر چیز .
base of origin	پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
time of origin	زمان ارسال پیام
false origin	مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
he is of greek origin	اصلا یونانی است
he is of greek origin	اصلش یونانی است
country of origin	کشور مبداء
certificate of origin	گواهینامه مبداء
of a bad origin	بدگهر
certificate of origin	گواهی مبداء
of ipanian origin	ایرانی الاصل
certificate of origin	گواهی مبدا
basis origin	ماخذ
the origin of evil	سرچشمه بدی
the origin of evil	منشا فساد
of a bad origin	بدتیار