English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
out of phase component مولفه بیرون از فاز
Other Matches
phase to phase short circuit اتصال فاز به فاز
phase to phase short circuit اتصال فاز
phase to phase short circuit اتصال کوتاه فاز به فاز
component جزء سازنده
component عضو قسمت
component جزء ساختمانی
component خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
d.c. component مولفه دی سی
component قطعه
component عنصر
component همنه
component مولفه
component جزء
component ترکیب دهنده
component اجزاء
component ترکیب کننده
component قسمت
component عضو
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component همنهند
component جسمهای ترکیب کننده
component سازا
component جزء در شیمی
component سازنده
component مولفه بردار
component forces نیروهای مولفه
component part جزء ساختمان
frequency component اجزای فرکانس
homopolar component مولفه همقطب
zero sequence component مولفه همقطب
building component اجزای ساختمان
idle component اجزاء کور
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
active component مولفه موثر
component drawing رسم جزیی
component drawing رسم قطعات
component efficiency میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
discrete component مولفه گسسته
wattless component جریان هرز
wattless component جریان کور
wind component شاخه سمتی باد
wind component مولفه مربوط به باد
electric component قطعه الکتریکی
component operation عناصر عملیاتی
component life عمر قانونی یک وسیله
component forces نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
discrete component با مولفههای گسسته
plain component متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
tangential component مولفه مماسی
one component system سیستم یک جزیی
service component نیروی مسلح
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
magnetic component قطعه مغناطیسی
navy component نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
three component theory نظریه سه مولفهای
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
reactive component جریان هرز
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
component end item قطعات و اقلام تجهیزات عمده
solid state component مولفهء حالت جامد
component change order دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
component change order دستور تغییر قطعات یک وسیله
single component gases گازهای تک جزیی
deflection component of trail شاخه سمتی مسیر
capacity component of spark بخش فرفیتی جرقه
deflection component of trail شاخه سمتی معبر حرکت
inductance component of spark پخش القایی جرقه
air force component نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
air force component نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
integrate electronic component قطعه الکترونیکی مجتمع
component of a symmetrical system مولفه دستگاه متوازن
phase out خارج کردن
phase out به ترتیب خارج کردن
two phase دو فاز دومرحلهای
two phase دوحالتی
two phase دووهلهای
in phase همفاز
out of phase ناهم فاز
out of phase خارج از فاز
out of phase ناهمفاز
phase in داخل کردن
phase in به ترتیب داخل شدن
three phase سه فاز
phase مرحله عملیات
phase وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase دوره زمانی اجرای برنامه
phase وضع
phase اهله قمر جنبه
phase معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phase مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phase بخشی از فرآیند بزرگتر
phase دوره تحول وتغییر
phase حالت
phase وجه
phase دوره
phase مرحلهای کردن
phase طبقه
phase وضعیت
phase مرحله
phase فاز
phase لحاظ پایه
phase صورت
phase منظر
phase-out اتمام یک سری
in phase هم فاز
to phase out something به ترتیب خارج کردن چیزی
phase وجهه
to phase out something به تدریج موقوف کردن چیزی
to phase out something اتمام یک سری
systolic phase دوره انقباضی قلب
phase velocity سرعت فاز
phase transition تبدیل فاز
three phase machine ماشین سه فازه
single phase برق یک فاز
termination phase مرحله پایانی
terminal phase مرحله اخر مسیر حرکت موشک
phase velocity سرعت موج
preverbal phase مرحله پیش کلامی
reference phase فاز مبنا
reentry phase مرحله دخول مجدد موشک درجو
recovery phase مرحله رونق
single phase تک فازه
six phase circuit مدار شش فاز
recovery phase مرحله شکوفائی
solvent phase فاز حلال
split phase انشقاق فاز
replenishing phase بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
quarter phase دو فاز
stationary phase فاز ساکن
three phase armature ارمیچر سه فازه
three phase circuit سه فاز
three phase circuit مدار سه فاز
two phase system شبکه یا سیستم دو فاز
two phase alternator مولد دو فازه
two phase armature ارمیچر دو فازه
two phase circuit مدار دو فازه
two phase commit ن میشود که هر مرححله تراکنش صحیح است و معتبر , پیش از برخورد با تغییرات پایگاه داده ها
two phase connection اتصال یا مدار دو فازه
two phase current جریان دو فاز
two phase current جریان دوفازه
two phase field میدان دو فاز
two phase generator تناوب گر دو فازی
two phase generator ژنراتور دو فاز
two phase machine ماشین دو فازه
two phase mains شبکه دو فاز
phase conductor فازهادیجریانبرق
two phase meter کنتور دو فاز
two phase motor موتور دو فاز
to phase out their activities فعالیت های خود را به تدریج قطع کردن
three phase winding سیم پیچی سه فازه
three phase connection اتصال سه فازه
three phase current جریان سه فازه
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
three phase generator تناوب گر سه فاز
three phase generator مولد سه فازه
three phase generator مولد سه فاز
three phase installation تاسیسات سه فاز
three phase line خط سه فازه
three phase starter راه انداز سه فاز
three phase motor موتور سه فاز
three phase rectifier یکسو ساز سه فازه
three phase switch کلید جداکننده سه فاز
three phase switch ترنرسه فاز
three phase synchroscope سنکروسکپ سه فاز
three phase system سیستم سه فاز
three phase system شبکه سه فاز تاسیسات سه فاز
three phase transformer ترانسفورماتور سه فاز
two phase region ناحیه دو فازی
metastable phase فاز شبه پایدار
fetch phase مرحله واکشی
gas phase حالت گازی
gas phase فاز گازی
genital phase مرحله تناسلی
gibbous phase هلال فزاینده
phase meter فازسنج
phase line خط مبداء حرکت جنگی
homing phase مرحلهای از پرواز موشک هدایت شونده بین نیمه مسیرو نزدیک هدف
phase microscope طیف نما
phase microscope میکروسکپ طیف
phase shift تغییر فاز
phase shift تغییر زاویه فاز
phase rule قاعده فاز
phase of smoke مراحل تولید پرده دود یاتشکیل ان
external phase فاز برونی
phase modulation تلفیق فازی
phase modifier نافم فاز
diperse phase فاز پاشیده
phase line خط خیز
phase integal انتگرال فاز
phase indicator نشاندهنده فاز
phase equalizer برابر کننده فاز
phase encoded رمزی شده با فاز
opposite phase فاز متقابل
lag of phase تاخیر فاز
mobile phase فاز متحرک
lead of phase پیش افتادگی فاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com