English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (14 milliseconds)
English Persian
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
Search result with all words
market place بازار
market places بازار
open market بازار ازاد
open market بازار باز
open market بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
free market بازار ازاد
Common Market بازار مشترک
Common Market جامعه اقتصادی اروپا
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
Common Market بلژیک
Common Market فرانسه لوکزامبورگ و هلند
market economies اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies اقتصاد بازار
market economy اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy اقتصاد بازار
market research تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
market research بازارپژوهی
market research تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
market research بررسی بازار
market بازار
market محل داد وستد
market مرکزتجارت
market فروختن
market در بازار دادوستد کردن
market درمعرض فروش قرار دادن
market به بازار عرضه کردن
money market بازار پول
flea market سمساری
flea market بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
stock market بورس سهام وارز
stock market بورس کالاهای مختلف
black market بازار سیاه
black market دربازارسیاه معامله کردن
aggregate market demand تقاضای کل بازار
aggregate market supply عرضه کل بازار
bearish market بازار رو به افول
black market operations عملیات بازار سیاه
break into the market در بازار رسوخ کردن
bull the market بازار را گرم کردن
bullion market بازار شمش
bullish market بازار احتکاری
bullish market بازار رو به رونق
buyer's market بازار خرید
buyer's market بازاری که درکنترل خریدارست
buyer's market بازار مناسب برای خریدار
buyers market بازار خرید
capital market بازار سرمایه
commodity market بازار کالا
commodity market بازار مواد اولیه
commodity market بازار کالای مصرفی
cornering the market قبضه نمودن بازار
cornering the market خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
credit market بازار اعتباری
dead market بازار کساد
dead market بازار کم فروش
demand and supply market بازار عرضه و تقاضا
developed market economy countries کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
developed market economy countries کشورهای مرفه
domestic market بازار داخلی
dual labor market بازار کار دوگانه
easty market بازاراست تا
exchange market بازار داد و ستد
exchange market بازار اسعار
fair market هفته بازار
fair market بازار مکاره
falling market بازار رو به زوال
foreign exchange market بازار ارز
foreign market بازار خارج
free market economy اقتصاد بازار ازاد
free market system نظام بازار ازاد
futures market بازار خرید و فروش سلف
gold market بازار طلا
home market بازار داخلی
home market بازار داخل کشور
idols of the market اوهام ناشی از سخن وامیزش
imperfect market بازار ناقص
labor market بازار کار
loan market بازار وام
market acceptance پذیرش کالا توسط بازار
market appraisal سنجش بازار
market channels مجاری توزیع
market clearing price قیمت تعادل در بازار
market demand تقاضای بازار
market demand schedule صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
market directed economy اقتصاد مبتنی بر بازار
market equilibrium تعادل بازار
market failure ناتوانی بازار
market failure شکست بازار نارسائی بازار
market forces نیروهای بازار
market forces عوامل موثردر بازار
market freedom ازادی بازار
market freedom ازادی تجاری
market functions وفائف بازار
market grades and grading طبقه بندی بازار
market imperfection نقص بازار
market imperfection ناقص بودن بازار
market information اطلاعات و دادههای بازار
market leader پیشقدم در بازار
market leader پیشرو بازار
market leader دارای رهبریت بازار
Other Matches
electronic counter counter measures اقدامات ضد ضد الکترونیکی
market value ارزش
down-market رجوع شود به downscale
in the market for <idiom> خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market بازار فروش [اقتصاد]
market value قیمت بازار
market value ارزش بازاری
outside market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
off-market <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
market value در بازار قیمت بازار
market value قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
market penetration نفوذ به بازار
market opportunity فرصت بازار
market mechanism طرز کار بازار
market mechanism مکانیسم بازار
market price قیمت بازار
market prices قیمتهای بازار
market overt بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
market overt بازار اشکار
market prices قیمتهای تعیین شده در بازار
market review بررسی بازار
market oriented در جهت بازار
market oriented بازاری
market survey بررسی بازار
There is no market for it in Iran . درایران مصرفی ندارد
market risk خطر بازار
financial market بازار مالی
flea market <idiom> بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
To depress the market . بازار را کساد کردن
On the free market . دربازار آزاد
market gardening شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
market gardener باغکار سبزیکار
market garden مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
labour market متقاضیکار
cattle market محلفروشاحشام
widening of market گسترش بازار
wage market بازار دستمزد
to rig the market با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
carpet market بازار فرش
to put on the market به بازار عرضه کردن
off-market purchases خرید در بیرون از بورس
to place on the market فروختن
to put on the market فروختن
to place on the market درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market درمعرض فروش قرار دادن
to place on the market به بازار عرضه کردن
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
to make a market of معامله کردن
organized market بازار سازمان یافته
oil market بازار نفت
narrow market بازار محدود
market trust بازار انحصاری
market trends روندهای بازار
market system نظام بازار
market structure بنیان بازار
market structure ساخت بازار
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market share سهم بازار
market segmentation تجزیه بازار
perfect market بازار کامل
price market وضع کردن قیمت در انحصار
rig the market با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
the market is dull بازار کساداست
the market is dull بازار راکد است
target market بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
spot market بازار معاملات نقدی
spot market بازار نقدی
soft market بازار با تقاضای خوب
sharing the market تقسیم بازار
seller's market بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
seller's market بازار فروشنده
security market بازار اوراق بهادار
securities market بازار اوراق بهادار
market segmentation تقسیم بازار
counter پیشخوان باجه
counter پیشخوان
counter مقابله کردن تلافی کردن
counter شمارنده
counter بالعکس
counter عقربه شمارش
counter بساط
up/down counter شمارنده الکترونیکی که با هر پاس ورودی یک شمارنده کم یا زیاد میکند
counter ضربت زدن ضد
counter مقابله کردن
over the counter خارج از بورس فروخته شده
counter شمارشگر
under the counter قاچاقی
under the counter داروی بدون نسخه وغیر مجاز
counter مقابل دستگاه شمارنده
counter باجه
counter 1-وسیلهای که می شمرد 2-ثبات یا متغیری که محتوای آن با اعمالی که رخ میدهد افزایش یاکاهش مییابد
counter برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
counter ثبات در CPU که محل دستور بعدی پردازش را دارد
counter شمارگر
counter کنتور
counter ضربت متقابله معامله به مثل
counter چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
counter باجه تلاقی کردن
counter ضربت متقابل
counter گیشه
counter ضد
counter درجهت مخالف
counter درروبرو
counter معکوس
counter حمله
counter جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter پیشخان
counter متقابل
outside counter روریهمعکوس
under the counter <idiom> مخفیانه فروخته شدن
over-the-counter <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
counter دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
counter- پیشوندی به معنای مخالف یاضد
kerb market [British E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
curb market [American E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market rate of interest نرخ بهره بازار
The gold market is booming . بازار طلااینروزها گرم است
mass market product محصول پر فروش
the islamic inspector of the market محتسب
open market rate نرخ بازار ازاد
open market price قیمت بازار ازاد
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
open market operations عملیات بازار ازاد
counter attack حمله متقابله
counter-apse [محرابی مخالف محراب دیگر]
counter attack پاتک
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
program counter شمارشگربرنامه
program counter شمارنده برنامه
ring counter شمارنده حلقهای
Geiger counter شمارشگر مولر
counter-revolution ضد انقلاب
counter-arch [قوسی مخالف قوس دیگر]
counter-mure موج شکن
counter-lath توفال
counter-poise پل متحرک باسکولی
counter-lath تخته سقف
counter-scrap دیوار
counter-fort [شمع پشتیبان دیوار]
counter-vault قوس کفبند
pulse counter پالس شمار
counter-change نقش شطرنجی
counter-brace تیر تقویت عرضی
Geiger counter شمارگر گایگر- مولر
pulse counter ضربه شمار
counter-measure چارهجویی
counter-measures اقدام جبران کننده
counter-espionage ضد جاسوسی
counter-measures پادکار
counter-measures پیشگیری
counter-productive زیانبخش
counter-productive گزندآور
step counter گام شمار
counter-productive آسیبآور
counter espionage عملیات ضدجاسوسی
counter espionage ضد جاسوسی
counter-measure اقدام جبران کننده
counter-measure پادکار
turns counter دور شمار
counter-measure پیشگیری
counter-measures اقدام متقابل
counter-measure اقدام متقابل
to nails to counter رسوا کردن
counter-measures چارهجویی
counter-productive پادفرآور
speed counter کنتورسرعت
counter-revolution جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-attacks حمله متقابله
sequence counter ترتیب شمار
counter-attack پاتک
counter-attack حمله متقابله
loop counter شمارنده حلقه
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
counter-attacks پاتک
counter-revolutionary ضدرژیم
speed counter شمارشگر عده دور
counter-revolutions ضد انقلاب
counter-revolutions جنبش برای سرکوبی انقلاب
information counter جایگاهاطلاعات
row counter رجشمار
tape counter شمارشگرنوار
ticket counter جایگاهبلیط
repeat counter شمارنده تکرار
counter sign اسم شب
counter offer پیشنهاد متقابل
counter offensive حمله متقابل
counter mortar اتش ضد خمپاره انداز
counter mortar ضد خمپاره
counter military مقابله باعملیات نظامی
counter memorial یادداشت متقابل اخطار متقابل
counter memorial جواب یادداشت
counter mechanism طرزکارشمارشگر
counter mechanism مکانیسم شمارشگر
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
counter jumper شاگرد دکان
counter jumper فروشنده دکان
counter offer عرضه متقابل
counter preparation ضد تهیه
counter preparation تیر ضد تهیه
counter sign اسم عبور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com