English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (8 milliseconds)
English Persian
overhead loop گره حلقومی یا گره بالاتنه
Other Matches
overhead سر بالا
overhead هوایی
overhead بالاسری
overhead مخارج کلی سرجمع
overhead دربالای سر
overhead بالا
overhead کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
overhead مقدار پردازش مورد نیازبرای اتمام یک کار معین بالاسری
overhead منابع حاشیهای
overhead منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
overhead مدت زمان کامپیوتر برای فراخوانی و بررسی هر ترمینال شبکه
overhead سر ستون
overhead در بالای سر
overhead در هوا
overhead بیت تشخیص خطا در ارسال
overhead بالای سر
overhead ابشار
system overhead مازاد سیستم
overhead connection اتصالبالایی
system overhead بالاسری سیتم
overhead guard حافظبالایسر
overhead wires کابلهایبالایی
overhead frame قالببالایسر
overhead expenses به هزینه
overhead expenses به خرج
overhead backhand بک هند از بالای سر
overhead trolley خطوط هوایی ترن برقی
overhead stroke ضربه از بالای سر
overhead cover حفاظ بالای سر
overhead costs هزینههای عمومی
overhead costs هزینههای حاشیهای
overhead costs هزینههای اضافی
overhead costs هزینههای بالاسری
overhead beam تیر سقف
overhead charges هزینه ثابت عمومی
overhead clearance حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
overhead conductor سیم هوایی
overhead cover پوشش بالای سر روپوش بالای سر
overhead forehand فورهند از بالای سر
overhead gharges هزینه اداری
overhead roadway جاده هوایی
overhead roadway پل هوایی
overhead rial ریل اویزان
overhead product محصول سبک
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
overhead pass پاس با دو دست از بالای سر
overhead line خط هوایی
overhead line سیمکشی هوایی
overhead kick ضربه قیچی به عقب
overhead gharges هزینه ثابت عمومی
overhead conductor خط هوایی
overhead investments سرمایه گذاریهای عمومی
overhead earth wire قسمتبالاییتیربرق
overhead switch panel صفحهکلیدبالایسر
overhead transmission line خط انتقال هوایی
loop حلقه شدن
loop حلقه زدن
loop حلقه طناب
loop درو در انتهای خرک
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
while loop دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
loop چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop گره
loop پیچ چرخ
loop خمیدگی
loop حلقه دارکردن
loop گره زدن
loop پیچ خوردن حلقه زنی
loop کمند
loop مهاری
loop دریچه
loop سوراخ
loop ضربه بلند قوس دار
loop حلقه درون حلقه دیگر
loop حلقه
for next loop حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
do while loop لوپ WHILE/DO
to be in the loop <idiom> در جریان بودن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to be in the loop <idiom> آگاه بودن از [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
do while loop حلقه WHILE/DO
loop بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
to keep somebody in the loop <idiom> کسی را در جریان نگه داشتن [گذاشتن] [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to keep somebody in the loop <idiom> کسی را در جریان گذاشتن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
loop گریز
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
for/next loop حلقه NEXT/FOR
loop برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
inner loop حلقهای درون حلقه دیگر
loop ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره
inner loop حلقه درونی
inner loop حلقه داخلی
loop ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
loop ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
gun-loop [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
belt loop حلقهکمربند
loop stitches کوکطنابی
heel loop قوس پاشنه
loop-hole سوراخ دیدبانی
loop-hole روزنه
elastic loop حلقهارتجاعی
hanger loop جایآویز
wait loop پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
uncontrolled loop حلقه کنترل نشده
button loop دکمهرکاب
prusik loop گره پلکانی
subscriber's loop حلقه متعلق به مشترک
arrow-loop شکاف تهویه
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
to stay in the loop <idiom> در جریان ماندن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to stay in the loop <idiom> آگاه ماندن در [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
peg loop میخحلقهطناب
armature loop پیچک ارمیچر
hysteresis loop منحنی هیسترزیس
induction loop حلقه القائی
inductive loop حلقه ی القائی
infinite loop حلقه نامحدود
infinite loop حلقه نامتناهی
local loop حلقه محلی
loop antenna انتن حلقوی
loop antenna انتن حلقهای
loop body تنه حلقه
loop body بدنه حلقه
loop checking مقابله حلقه
loop code کد حلقوی
hysteresis loop حلقه پسماند
ground loop تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
closed loop حلقه بسته
closed loop حلقه مسدود
counting loop حلقه شمارش
current loop حلقه جاری
drill loop حلقه مخصوص چکه اب درسیم کشی
drip loop حلقه ریزش اب
endless loop حلقه بی پایان
endless loop حلقه بی انتها
expansion loop خم انبساط
feedback loop حلقه باز خوردی
armature loop حلقه ارمیچر
loop control کنترل حلقه زنی
loop sling حلقه بند تفنگ
nested loop حلقه تو درتو
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
loop line دوراهی
nested loop حلقه اشیانهای
loop pass پاس قوسی
loop sling مهار حلقوی بار بند حلقوی
loop sling بند حلقهای
loop step پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
curtain loop بازوبندپرده
loop structure ساختار حلقهای
loop initializaion ارزش دهی اغازی در حلقه
loop hole گریز
open loop حلقه باز
loop counter شمارنده حلقه
open loop مدار باز
loop test ازمایش با حلقه وارلی
loop drive ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
loop feeder سیم تغذیه حلقوی
nested loop حلقه لانهای
loop hole روزنه
closed loop gain بهره تقویت درطبقه بسته
varley loop test ازمایش با حلقه وارلی
open loop gain بهره تقویت در حلقه باز
open loop system مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
magnetic hysteresis loop حلقه هیسترزیس مغناطیسی
warp-loop fringe ریشه حلقوی [در قالی همدان]
loop control structure ساختار کنترل حلقه
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
toe loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
single loop armature ارمیچر تک پیچکی
perfection loop knot نوعی گره قرنیهای در انتهای نخ ماهیگیری
distributor service loop خطسرویسپخش
input coupling loop حلقه پیوست ورودی
loop knot tie گره حلقوی
loop mill rolling نوردکاری حلقوی
loop control variable متغییر کنترل کننده حلقه
sleeve strap loop بستنوارسرآستین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com