English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
packing ring رینگ
Search result with all words
packing retainer ring حلقهضامنغلاف
Other Matches
ring wall or ring fence پرچین یامحجرگرداگرد
ring wall or ring fence حصار گرد
packing پوشش
packing برنامهای که داده را در فضاهای ذخیره سازی کوچک قرار میدهد
packing انباشتگی
packing تراکم
packing روکش یاغلاف جعبه بندی و جا دادن وسایل در یک فرف
packing بسته بندی کردن
packing هر ماده مورد کاربرددربسته بندی
packing بسته بندی
packing عدل بندی
packing بار بندی
packing تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت دیسک یا نوار ذخیره شوند
packing قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
packing فشردگی
I sent him packing. دست به سرش کردم. [اصطلاح]
packing لایی
packing فشرده سازی
packing ماده محافظ کالاها.
packing عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
expendable packing بسته بندی یکبار مصرف
export packing بسته بندی صادراتی
filter packing پوشش صافی
packing density تراکم بسته بندی
packing case جعبهبزرگچوبیکهدرآنچیزیراذخیرهمیکنیدویابهجاییمیبرید
filter packing لایی صافی
labyrinth packing لایی واشر لابیرنت
send someone packing <idiom> گفتن ترک کسی
packing note فهرست بسته بندی
metallic packing پوشش فلزی
molecular packing به هم فشردگی مولکولی
packing knot گره زدن بدون پود
packing density تراکم فشرده سازی
packing sheet لفاف بار پیچی
metallic packing لایی فلزی
pre packing بسته بندی از قبل
to send someone packing کسیرا روانه کردن
to send someone packing عذر کسیراخواستن
piston packing لائی پیستون
packing sheet کمپرس
packing sheet حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
packing note گواهی بسته بندی
packing needle سوزن جوالدوزی
packing factor ضریب فشردگی
packing felt نمد
packing list فهرست بسته بندی
packing list صورت بسته بندی
packing list صورت کالاهای بسته بندی شده
packing needle جوالدوز
continuous packing column ستون پر شده پیوسته
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
to be packing [heat] [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
ring d. قمری
ring with منعکس کردن
o-ring حلقهoشکل
ring up به کسی تلفن کردن
o ring واشر
ring off قطع کردن تلفن
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
ring d. فاخته
there was no ring کسی تلفن نکرد
to ring up کسیرا پشت تلفن خواستن
to ring up تلفن کردن به
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
to ring off قطع کردن
to ring off بریدن
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
v ring مثلث شکاف درجه
x ring دایره مرکزی هدف تیراندازی
to ring for با زنگ صدا کردن
there was no ring کسی زنگ نزد
to ring up با زنگ فراخواندن
ring زنگ زدن
ring احاطه کردن
ring صدای زنگ تلفن طنین
ring احاطه کردن زنگ اخبار
ring گرد امدن
ring حلقه زدن
ring چرخ خوردن
ring صحنه ورزش
ring up <idiom> تلفن زدن
ring تلفن زدن
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
ring تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring رینگ بوکس
ring محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring صدا کردن
ring طنین انداختن صدای زنگ
ring تلفن حلقه
ring نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
ring گود
ring گروه
ring محفل
ring حلقه
ring ناقوس
ring انگشتر میدان
ring جسم حلقوی
ring طوقه
ring عرصه
ring میدان
ring streaked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
ring straked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring topology در حلقه بهم وصل هستند
to ring the curtain up or down پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
ring straked مخطط
ring tension کشش حلقوی
ring tailed دارای حلقههای رنگی در دم
ring topology معماری شبکه که هر گره
ring structure ساختار حلقهای
ring streaked مخطط
to ring the knell of anything فاتحه چیزی راخواندن
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
teething ring حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
the ring finger انگشت حلقه
speed ring میز سایت
the ring finger بنصر
there is a ring at the door دم در زنگ میزنند
slip ring اسلیپ رینگ
to ring a bull حلقه دربینی گاوکردن
slip ring حلقه سایشی
snap ring خار حلقوی
six membered ring حلقه شش عضوی
setting ring حلقه استقرار یا ثبات
setting ring حلقه تنظیم کننده
setting ring حلقه تنظیم
seal ring انگشتر خاتم
seal ring خاتم
split ring فنر نمونه گیر
to ring the knell of anything موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
solitaire ring حلقهتکنگینی
pulling ring حلقهکشش
trim ring حلقهدورشعله
umbrella ring حلقهچتر
gas ring لولهگازچراغخوراکپزی
To be in the ring (arena). تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
locking ring حلقهقفلکننده
lock ring حلقهقفل
keeper ring حلقهنگهدارنده
hoisting ring حلقهاتصال
rein ring دهانهحلقه
treble ring حلقهسهلایه
sealing ring حلقهآببند
ring step پلههایورودبهزمینبوکس
ring post لبهزمینبوکس
ring nut حلقهمهره
stay ring حلقهثابت
ring motorway شاهراهحلقوی
ring gate دهانهحلقوی
retaining ring حلقهنگهدارنده
tip-ring حلقهنوک
hang-up ring حلقهمحلآویزسشوار
focussing ring حلقهکانون
annual ring حلقهیکساله
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
arch-ring منحنی باربر
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
ear-ring آویز
ear-ring گل آویز
corbel-ring نواره
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
band ring حلقهنواری
bottom ring حلقهزیرین
focusing ring حلقهکانونی
eye ring هرقهچشم
double ring گوددوبله
dioptric ring حلقهانکسارنور
cooker ring شعلهیگاز
class ring حلقهطبقهای
cheek ring حلقهاصلی
burner ring حلقهچراغخوراکپزی
bucket ring زبانهحلقه
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
peg in the ring بازی فرفره چرخابی در توی دایره معین
growth ring دایره سالیانه
give a ring زنگ زدن
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
fairy ring قارچ حلقوی
fairy ring حلقه قارچ
eyelet ring حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره
ear ring اویز
ear ring حلقه
compression ring کمپرسی
compression ring رینگ
growth ring دایره رشد
jack ring طوق جک
padded ring حلقه پوشش دار
ring tailed دم حلقهای
nose ring حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
napkin ring حلقه دستمال پا سفره
mooring ring حلقه مهار
mantle ring تیر حمال حلقوی شکل
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
key ring حلقه کلید
jack ring خاموت
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
collector ring منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
collecting ring حلقه جمع کننده جریان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com