English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (9 milliseconds)
English Persian
page fault نقص صفحه
page fault خرابی صفحه
Other Matches
f.of a page ته صفحه
page حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
page ورق کاغذ
page وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند
page جهت لبه بلند یک ورق کاغذ
page کلیدی که محل نشانه گر را به اندازه خط وط یک صفحه حرکت دهد
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page صفحه
to be on the same page <idiom> همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
to be on the same page <idiom> به یک سبک فکر کردن [اصطلاح مجازی]
page three ازدستهعکسهایجنسی
page three زنانجوانیکهسینههایخودرابرایبرانگیختناحساساتجنسیدرمجلاتنمایشمیدهند
page out فرایند رفت و برگشت نامه هایا داده از حافظه اصلی کامپیوتر به دیسک
page in فرایند رفت و برگشت نامه یاداده از دیسک به حافظه اصلی کامپیوتر
f.of a page پائین صفحه
page چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
page اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
page کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
page با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
page پسر بچه
page 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
page پادو
page 1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود.
page خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
page صفحه برگ
page صفحات را نمره گذاری کردن
page گوه چوبی
page نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود
page طول صفحه
page عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
page ترتیب متن و تصاویر در یک صفحه از متن
page عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
page حافظه در چاپگر صفحه که تصاویر را پیش از چاپ نگه می دارد
page نرم افزاری که عملیات چاپگر را برای چاپ یک متن به قالب خاص طبق دستورات کاربر کنترل میکند
page نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
page تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
page frame قاب صفحه
page frame قالب صفحه
page maker برنامه قوی کاربردی و نشررومیزی
code page رویه رمز
page density چگالی صفحه
page boundary مرز صفحه
off page connector اتصال دهنده برون صفحهای
lead in page صفحه ویدیویی که کاربر را به صفحه مورد نظر هدایت میکند
home page باز کردن صفحهای از وب سایت
plover page ابیای پشت قرمز
banner page صفحهای که در ابتدا با تاریخ و زمان و نام متن و نام مشخص چاپ گیرند و چاپ میشود
commas over the page صفحه را پراز نشان کاماکرد
code page صفحه کد
page of bonour لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
page of presence لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
front-page سرصفحه
This page owner دارنده این برگه
title page صفحه عنوان کتاب
front-page مطالب سرصفحه یا سرمقاله
visual page صفحه تصویری
we oened at page 0 صفحه 01 کتاب را باز کردیم
Web page فایل ذخیره شده در وب سرور که حاوی متن فرمت شده , گرافیک و اتصالات در متنهای با کلمات کلیدی به صفحات دیگر اینترنت یا وب سایت است
front page سرصفحه
shadow page محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow page جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
front page مطالب سرصفحه یا سرمقاله
page orientation موقعیت صفحه
to page up type حروف چیده را صفخه بندی کردن
full-page تمام صفحه
page printer چاپگر صفحهای
page reader صفحه خوان
page skip پرش صفحه
end of page halt ویژگی ای که چاپگر را درپایان هر صفحه خروجی متوقف میکند
It was printed on the front page . در صفحه اول روز نامه چاپ شد
soft page break قطع صفحه
forced page break قطع اجباری صفحه
to inlay a printed page صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
optical page reader صفحه نوری خوان
page description language زبان تشریح صفحه
page layout program برنامه صفحه ارایی
page mode ram حالت صفحه حافظه دستیابی مستقیم
full page display نمایش تمام صفحه
bad page break قطع یا مکث نامناسب صفحه
Refer (turn over) to page 110. به صفحه 110مراجعه کنید
fault گیر
to a fault بی نهایت
in fault مقصر
fault تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
at fault گیج
to a fault بحدافراط
at fault پریشان
fault فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
fault خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد
fault توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault خرابی
fault مقصر دانستن
fault نقص
fault سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
fault موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
fault عیب
fault گسل
fault یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
fault برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
it was my fault تقصیرمن بود
it is his fault تقصیر اوست
to a fault <idiom> (به حدافراط) از شور به درشده
It's your own fault. تقصیر خودت است.
fault خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault تقصیر اشتباه
fault گناه
fault تقصیر
at fault <idiom> مقصر
fault تقصیرکردن
at fault بی تکلیف
fault گسله
fault چینه
fault شکست زمین
fault اشتباه
fault خطا
fault عیب نقص
fault کاستی
fault description توضیح اشکال
permanent fault عیب دائمی
To find fault. بهانه گرفتن
fault tolerance تحمل نقص
To find fault with something ( someone ) . از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
find fault with <idiom> ایراد گرفتن
fault description توضیح خرابی
fault description توضیح مشکل
fault description توضیح عیب
transform fault تبدیلگسل
transverse fault گسل عرضی
sporadic fault عیب گاه بگاه
sporadic fault خطایی که تصادفاگ رخ دهد
the fault lies with him تقصیر با اوست
theory of fault تئوری تقصیر
to smooth over a fault عیب یا تقصیری را پوشاندن
to find fault with عیب جستن
to find fault with از ملامت کردن
to find fault with گله کردن از
fault description توضیح نقص
machine fault عیب ماشین
fault voltage ولتاژ خطا
fault tolerance تولرانس عیب
fault tolerance قدرت تحمل نقص
fault finder عیب یاب
fault analysis تحلیل عیب
fault localization تعیین محل خطا
fault free بی نقص
fault free بی عیب
fault finding عیب یابی
fault current جریان عیب
fault datagnosis عیب شناسی
fault diagnosis تشخیص نقص فنی
fault diagnosis عیب یابی
fault datagnosis تشخیص عیب
fault detector اشکارساز خطا
fault voltage ولتاژ عیب
fault current جریان خطا
fault water ابشکاف
foot fault خطای پا درسرویس
normal fault گسل طبیعی
machine fault نقص ماشین
commit a fault تقصیر کردن
earth fault اتصال به زمین تصادفی
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
charge with a fault تخط ئه کردن
insulation fault نقص عایق بندی
fault detection عیب یابی
foot fault خطای پا
fault analysis عیب کاوی
fortuitcus fault نقص اتفاقی
insulation fault خرابی نارسانا
insulation fault نقص عایق کاری
foot fault judge کمک داور
double earth fault اتصال زمین دوفازه
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
double earth fault اتصال زمین دوبل
There is a fault in the electrical wires . سیمهای برق عیب کرده است
There is no fault to find with my work. بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
two phase to earth fault اتصال زمین دو فاز
fault localization apparatus دستگاه تعیین کننده محل خطا
fault electrode current جریان نابهنجار الکترد
line to earth fault اتصال کوتاه زمین
I have no fault to find with his work . از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
fault tension protective switch کلید محافظ ولتاژ عیب
peak cathode fault current جریان نابهنجار کاتدی
on line fault tolerant system سیستم تحمل خرابی درون خطی
fault voltage circuit breaker کلید قطع کننده ولتاژ عیب
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media. او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
There is no fault in young men having desires. <proverb> آرزو به جوانان عیب نیست .
earth fault circuit breaker مدارزمینیشکننده
fault current protective switch کلید محافظ جریان خطا
It's her fault. [She is to blame for it.] [The blame lies with her.] تقصیر [سر] او [زن] است.
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com