Dictiornary-Farsi | paint progarm | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 94 (6 milliseconds)

English	Persian
paint progarm	برنامه نگارگری


Other Matches

progarm switch	سوئیچ برنامه
installation progarm	برنامه نصب
common progarm	برنامه مشترک
progarm graph	گراف برنامه
print spooling progarm	برنامه ردیف کننده چاپ
report progarm generator	مولدبرنامه گزارش
report progarm generator	زبان ار- پی- جی
report progarm generator	تولیدبرنامه گزارش
to paint something [with something]	چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
paint	رنگ کردن
pc paint	برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
to paint out	بازدن رنگ پاک کردن
paint	پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint	رنگ
paint	رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paint	رنگ نقاشی
paint	رنگ شدن
paint	نگارگری کردن نقاشی کردن
priming paint	رنگ استری
plastic paint	رنگ پلاستیکی
paint remover	رنگ زدا
phosphorescent paint	رنگ تابنده
Paintbrush/Paint	windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap
paint work	رنگ کاری ساختمان
paint thinner	تینر رنگ
paint thinner	تینر یا رقیق کننده رنگ
paint roller	غلطک رنگ کاری
priming paint	رنگ استر
paint thinner	رقیقگر رنگ
paint cup	مخزنرنگ
to coat something [with paint]	چیزی را با لایه ای [از رنگ] پوشاندن
poster paint	تقریبابیرنگ
paint stripper	مادهایکهجهتازبینبردنرنگهایبرجاماندهازقدیماستفادهمیشود
gloss paint	رنگیکهوقتیخشکشدهباشد میدرخشد
paint spray	اسپریرنگ
war paint	نقاشی بدن برای رزم و پیکار
wall paint	رنگ دیوار
traffic paint	خط کشی راه
to paint the lily	چیز زیبارا ارایش مصنوعی کردن
water paint	رنگ لعابی
surface paint	استر
smooth the paint	رنگ کردن و پرداخت کردن
skin paint	نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
rustproof paint	رنگ ضد زنگ
paint program	نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
paint gun	رنگ پاش
flat paint	رنگ مبنا
fireproof paint	رنگ نسوز
finishing paint	رنگ سازی اماده
enamel paint	رنگ لعابی
coat of paint	اندود رنگ
cement paint	اندود کردن با دوغاب سیمان
bituminous paint	رنگ قیردار
bituminous paint	رنگ قیری
battery paint	رنگ باتری
antirust paint	رنگ ضد زنگ
antirust paint	ضد زنگ
anticorrosive paint	ماده ضد زنگ
flat paint	زمینه
fluorescent paint	رنگ فلورسنت
grease paint	رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
bituminous paint	رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
paint brush	قلم موی نقاشی
oil paint	رنگ روغنی
paint pot	گلفشان
luminous paint	شبرنگ
luminous paint	رنگ نور
luminous paint	رنگ شب نما
paint coat	روکش رنگ
lay on paint	رنگ زدن
lacquer paint	رنگ لاکی
oil paint	رنگ روغن
to strip the paint off the wall	رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
acid proof paint	رنگ ضد اسید
His fingers were stained with paint .	روی انگشتانش لکه های رنگ بود
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
paint the town red <idiom>	اوقات خوشی داشتن
to paint a rosy picture of something	امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
acid resisting paint	رنگ ضد اسید
anti flouing paint	رنگ ضد خزه
paint roller mill	غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
paint spray gun	پیستوله رنگ
paint spray gun	رنگ پاش
linseed oil paint	رنگ روغن برزک
heat fast paint	رنگ مقاوم گرما
rust protection paint	رنگ ضد زنگ
paint spraying equipment	تجهیزات رنگ پاشی
to paint adoor green	دری را رنگ سبز زدن
to paint adoor green	رنگ سبز بدری زدن
to paint the town red	عربده کردن
to paint the town red	مستی کردن اشوب کردن
paint roller mill	دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
You have rubbed your coat against some wet paint .	کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )

paint progarm

برنامه نگارگری