Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
pair exchange sorting algorithm
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
Other Matches
exchange sorting algorithm
مرتب کردن به روش حبابی
insertion sorting algorithm
الگوریتم مرتب کردن
radix sorting algorithm
الگوریتم مرتب کردن مبنایی
merge sorting algorithm
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
sorting
طبقه بندی
sorting
جداسازی
sorting
مرتب نمودن
algorithm
الگوریتم
[ریاضی]
[کامپیوتر]
algorithm
راه و روش
algorithm
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm
محاسبه عددی حساب رقومی
algorithm
ازفارسی
algorithm
الگوریتم
sorting office
مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
yarn sorting
دسته بندی نخ
[بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
wool sorting
دسته بندی الیاف
[بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
bubble sorting
جور کردن حبابی
sorting test
ازمون دسته بندی
multifile sorting
مرتب کردن چند فایلی
multireel sorting
مرتب کردن چند حلقهای
drum sorting
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
digital sorting
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
sorting network
شبکه مرتب کردن داده ها
encryption algorithm
الگوریتم پنهانی کردن
scheduling algorithm
الگوریتم زمان بندی
sequential algorithm
الگوریتم ترتیبی
least recently used algorithm
الگوریتمی که صفحه حافظه که پیش از همه دستیابی شده بود را پیدا میکند و پاک میکند تا فضا برای صفحه بعد ایجاد شود
recursive algorithm
الگوریتم بازگشتی
interative algorithm
الگوریتم تکراری
algorithm translation
ترجمه الگوریتم
automatic sorting trays
جعبهاتوماتیک
magnetic tape sorting
مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
card sorting test
ازمون دسته بندی برگه ها
color sorting test
ازمون دسته بندی رنگها
to pair off
دو نفر دو نفر کردن
[برای کاری یا در جشنی]
to pair off
جفت کردن
[برای کاری یا در جشنی]
to pair somebody off
[up]
with somebody
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
au pair
وابسته به مبادلهی خدمت
to pair off
جفت جفت گذاشتن دوبدوگذاشتن
to pair off
دوتادوتا
one pair
یکجفت
to pair off
رفتن
au pair
خدمت تهاتری
pair
جفت کردن وشدن
pair
هرچیز دو جزئی
pair
زوج
pair
زن و شوهر
pair
جفت
pair
جفت کردن
pair
جفت شدن
pair
جور کردن وشدن
electron pair
زوج الکترون حفره
pair production
تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
ion pair
زوج یون
contact pair
زوج اتصال
stereoscopic pair
زوج استروسکپی
to go up one pair of stairs
یک اشکوب
to go up one pair of stairs
بالارفتن
twisted pair
جفت پیچیده شده
vector pair
زوج برداری
coxed pair
کایاکدونفره
coxless pair
کایاکدونفرهمراهراهنما
stereoscopic pair
زوج برجسته بینی
electron pair
زوج الکترون
ordered pair
جفت مرتب
pair interactions
بر هم کنشهای زوجی
pair oar
کرجی دو پارویی
pair of compasses
پرگار
pair of gears
زوج چرخ دنده
pair royal
سه برگ یکجور
pair royal
سه سر سه طاس یکجور
ordered pair
زوج مرتب
[ریاضی]
pigeon pair
پسرودختری که یگانه فرزندان پدرومادرخودباشند
pigeon pair
پسر ودختر دوقولو
ordered pair
زوج مرتب
[ریاضی]
input pair of terminals
زوج ترمینالهای اولیه
lone pair electron
زوج الکترون تنها
twisted pair cable
کابل زوج بهم پیچیده
lone pair electron
زوج الکترون ناپیوندی
bonding electron pair
زوج الکترون پیوندی
double pair royal
چهارطاس یکجور
double pair royal
چهار برگ یکجور
inert pair effect
اثر زوج بی اثر
small pair of compasses
پرگاره
electron pair bond
پیوند زوج الکترون
acid base pair
زوج اسید- باز
A pair of old pants ( trousers ) .
یک شلوار کهنه
unshielded twisted pair cable
مشابه 10294. مراجعه شود به CATEGORY CABLE
A pair of shoes (gloves,socks).
یک جفت کفش( دستکش ؟جوراب )
To turn tail . To show a clean pair of heels .
فرار را بر قرار ترجیح دادن
exchange
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange
جابه جایی داده بین دو محل
exchange
ارز معاوضه
exchange
اسعار
first of exchange
نسخه اصلی برات
exchange
دادن چیزی به جای چیز دیگر
exchange
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
re exchange
برات رجوعی
exchange
مبادله کردن تعویض
exchange
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchange
مبادله کردن
exchange
جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchange value
ارزش مبادله
exchange
صرافی مبادله کردن
exchange
عوض کردن تسعیر یافتن
exchange value
ارزش مبادلهای
exchange
رد و بدل کننده
to exchange something
[for something]
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something
[for something]
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
exchange
صرافخانه
exchange
مبادله
in exchange for
بجای
exchange
تفاوت
exchange
صرافی
exchange
رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchange
معاوضه
value in exchange
ارزش مبادله
exchange
تهاتر تسعیر
exchange
مرکز مبادله
exchange
معاوضه کردن
in exchange for
درعوض
exchange
تبادل
exchange
معاوضه و مبادله پول
exchange
تبادل ردوبدل ارز
exchange
ارز
exchange
مبادله پول
magneto exchange
مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
main exchange
مرکز اصلی
manual exchange
مرکز دستی
losing the exchange
تفاوت دادن
futures exchange
خرید اتی
heat exchange
تبادل گرما
heat exchange
تبادل حرارت
ion exchange
تبادل یون
intermediate exchange
مرکز
international exchange
مرکز تلفن بین المللی
forign exchange
ارز
direct exchange
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
local exchange
ردوبدل کننده محلی
futures exchange
مبادله سلف
exchange zone
فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
ion exchange
تبادل یونی
exchange variation
واریاسیون تعویضی
post exchange
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
intermediate exchange
واسطه
medium of exchange
وسیله داد وستد
through bill of exchange
بارنامه سراسری
to exchange blows
دست بگریبان شدن
to exchange blows
جنگ کردن
toll exchange
مرکز تلفن
unvisual exchange
مبادله نامرئی چوب
currency exchange
تبدیلپول
To greet someone . To exchange greetings with someone.
با کسی سلام وتعارف کردن
What is the exchange rate?
نرخ تبدیل چقدر است؟
stock exchange
بورس سهام
stock exchange
بورس اوراق بهادار
outside
[stock exchange]
<adj.>
خارج از بورس
[فروخته شده ]
teletype exchange
مرکز تله تایپ
tandom exchange
مرکز تلفن خودکار تاندوم
medium of exchange
وسیله مبادله
minor exchange
تفاوت کوچک
money exchange
صرف
money exchange
تبدیل پول
trunk exchange
مرکز تلفن با سیستم الکترونیکی
rate of exchange
نرخ مبادله ارز
rate of exchange
نرخ مبادله
rate of exchange
نرخ تسعیر
rate of exchange
نرخ ارز
social exchange
تبادل اجتماعی
symmetrical exchange
تعویض قرینه
exchange buffering
زنجیرهای کردن داده
central exchange
مرکزتلکس
central exchange
مرکز تلفن خودکار
broadband exchange
تعویض پهن باند
branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای
bill of exchange
برات
bill of exchange
برات مبادلهای
bill of exchange
برات ارزی
bill of exchange
حواله یا برات کتبی غیرمشروط
bill exchange
برات
bill exchange
برات بازرگانی
baltic exchange
اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
baltic exchange
بازار یاتالار بورسی در لندن که مربوط به کرایه کشتی ومعاملات مربوطه میباشد
baltic exchange
بازار بورس بالتیک
exchange of blows
تبادل ضربه
chemical exchange
تبادل شیمیایی
commodities exchange
بورس کالا
exchange buffering
میانگیری معاوضهای
exchange broker
دلال ارز
exchange battery
باطری
equation of exchange
به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
equation of exchange
متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
equation of exchange
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
energy exchange
تبادل انرژی
electron exchange
تبادل الکترون
direct exchange
تعویض باداغی
telephone exchange
مرکز تلفن
concentred exchange
تبادل همزمان
commodity exchange
بورس کالا
commodity exchange
بورس مواداولیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com