Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
paper advance setting	جایگاه پیشرفته ورق
Other Matches
paper advance	جلو رفتن کاغذ
advance	ترفیع رتبه دادن
advance	پیش برق
advance	عالی
advance	ترقی کردن پیش پرداخت
advance	پیشروی پیشروی کردن
advance	پیشرفت طولی ناو
advance	مقدم
advance	جلو
advance	پیش پرداخت
advance	وام
advance	ترقی مساعده
advance	پیشرفت
advance	قبلا تجهیز شده
advance	پیش پرداخت
advance course	دوره عالی
advance	حرکت دادن چیزی به جلو
advance	حرکت به جلو
advance	پیشرفت پیشروی
advance	پیش افتادن پیش افتادگی
advance	پیش رفتن
advance	راندن
advance	پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance	اعتبار
advance	قبلا تهیه شده
advance	ازپیش فرستاده شده
advance	پیشرفت
in advance <idiom>	سرساعت
in advance <adv.>	از قبل
in advance <adv.>	پیشاپیش
advance	پیشروی
advance	بهبود
advance	پیشرفت
advance	پیشروی
advance	اقامه کردن
advance	پیشنهاد کردن
advance	مساعده دادن
advance	تسریع کردن
advance	ترقی دادن
advance	جلو رفتن
advance	مساعده
advance	جلوبردن
advance	پیش بردن
advance	طرح کردن
advance gruard	پیش قراول
advance gruard	یکان جلودار
advance gruard	جلودار
advance freight	پیش پرداخت کرایه حمل
advance by echelon	پیشروی رده به رده
advance gruard	طلایه
advance guard	پیش قراول
advance guard	پیش لشکر پاسدار
advance guard	پیشرو
advance guard	طلایه
advance march	فرمان پیش
advance force	نیروی جلودار اب خاکی
advance force	نیروی پیشروی
advance by echelon	حرکت رده به رده
advance by bounds	پیشروی خیز به خیز
advance by bounds	حرکت خیز به خیز
advance base	پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance base	پایگاه جلو
velocity of advance	تندی پیشرفت
speed of advance	سرعت پیشروی
advance cracking	ترکهای عمیق
advance detachment	قسمت پیشرو
advance detachment	قسمت سرجلودار
advance march	پیشروی حرکت به جلو
advance observer	دیدبان مقدم
hand advance	میزان کردن دستی
announce in advance	از پیش اعلام کردن
advance variation	واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
axis of advance	محور پیشروی
bank advance	وام بانکی
buy in advance	پیش خرید کردن
pay in advance	پیش قسط دادن
payment in advance	پیش پرداخت
payment in advance	پیش پرداخت کردن
payable in advance	قابل پیش پرداخت
pay in advance	پیش پرداخت کردن
money in advance	پیش پرداخت مساعده
money in advance	بیعانه
advance to contact	پیشروی برای اخذ تماس
advance sign	علامت اوانس
advance section	قسمت جلویی
advance payment	پیش پرداخت
advance party	گروه پیشرو
advance point	گروه نوک
advance organizer	پیش سازمان دهنده
advance point	قسمت سر جلودار
advance officer	افسر جلودار ستون
advance point	قسمت نوک
advance purchase	خرید سلف
advance observer	دیدبان جلو
advance section	قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advance party	قسمت پیشرو
To make advance [overtures]	منت کشیدن [برای آشتی]
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
advance of defensive line	در جلو خطوط پدافندی
spark advance & retard	میزان کردن جرقه
film advance mode	دکمه رد کردن فیلم
semi automatic advance	میزان کردن نیم خودکار
automatic timing advance	تنظیم کننده خودکار
automatic spark advance	میزان کردن خودکار
advance resistance wire	سیم ادونس
advance command post	پاسگاه رده جلو
advance command post	پاسگاه فرماندهی جلو
synchronous phase advance	خازن همزمان
to advance the hand of a clock	عقربه ساعت را جلو کشیدن
setting up	سری
setting up	امایه
setting up	مجموعه
setting up	مستقرشدن
setting up	اغازکردن
setting up	سوار کردن جاانداختن
setting up	نشاندن کارگذاشتن
setting up	نهادن مرتب کردن
setting up	گذاردن
setting up	قراردادن
setting up	مصمم
setting up	روشن
setting up	چیدن دستگاه
setting up	نصب کردن
setting up	قرار دادن
setting up	وادر کردن
setting up	طعمه ها
setting up	اماده کردن
setting up	بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
setting up	وسیله حاضر بکار تنظیم شده
setting up	اماده
setting up	سمت جریان اب
setting up	لجوج دقیق
setting up	واقع شده
setting	افزودن به وقت بازی
setting	صحنه واقعه
setting	گیرش صحنه پردازی
setting	خودگیری
setting	شدت مجاز
setting	نشاندن
setting	زمینه
setting	محیط
setting	وضع فاهر
setting	کار گذاری
setting	جای نگین قرارگاه
setting	کلاف
setting up	قرارگرفته
setting up	سمت
setting up	جهت
setting up	دوره مجموعه
setting up	یکدست
setting up	دسته
setting up	دستگاه
setting up	دست
setting	اهنگ
setting	نصب
setting	قرارگاه
setting	مقام
setting up	دوره
setting up	مقدار دادن به یک بیت
setting up	تعداد موضوعات مربوطه
setting up	نشاندن
setting up	حمله کردن
setting up	1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting out	میخکوبی
setting out	پیاده کردن مسیر
setting out	پیاده کردن نقشه
setting up	گروه
setting up	معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
setting up	نقاط تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab می ایستد
setting up	ریاضی مربوط به مجموعههای اعداد
setting up	چیدن
setting up	تمام حروفی که قابل نمایش یا چاپ هستند
step setting	مراحلتنظیم
default setting	تنظیمات از پیش تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
pitch setting	تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
default setting	تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
setting basin	حوضچه رسوب
jet-setting	اجتماعیازمردم ثروتمندکهدائماشهریبهشهردیگرمسافرتمیکند
tab setting	میزمخلوطکن
fine setting	تنظیم میکرومتری
fuze setting	زمان ماسوره
fuze setting	بستن زمان به ماسوره تنظیم ماسوره
gft setting	عناصر خط کش تیر
heat setting	تثبیت گرمائی
heat setting	ثابت شدن درجه حرارت در رنگرزی
setting time	[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
parameter setting	پارامتر نشانی
gft setting	عناصرمجهز کردن خط کش تیر
fine setting	تنظیم دقیق
the setting of the sun	غروب کردن خورشید
setting on fire	اتش زدن عمدی
spark setting	تنظیم جرقه
slow setting	کند گیر
setting up apparatus	دستگاه سوار کردن
setting time	زمان سفت شدن سیمان
setting time	زمان گیرش
setting time	مدت گرفتن ملات
setting ring	حلقه استقرار یا ثبات
setting ring	حلقه تنظیم کننده
setting ring	حلقه تنظیم

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com