Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
English
Persian
paperless office
اداره بی کاغذ
Other Matches
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
paperless
بدون استفاده از کاغذ
Near our office .
نزدیک اداره ما
office
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
office
اطاق دفتر
office
اطاق
office
شغل عمومی
office
وفیفه
office
کامپیوتر کوچک
office
مناسب برای استفاده در شرکت
office
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
little office
نماز مخصوص حضرت مریم
in office
در دفتر
to r. any one in an office
کسی رادوباره به منصبی گماشتن
office
شغل
office
مقام
to i. anyone with an office
به کسی منصب دادن
office
مسئولیت احرازمقام
office
اشتغال
office
کار وفیفه
office
خدمت
office
محل کار اداره
office
دفتر کار
office
دفتر
office
منصب
office
اداره
office
محل کار
ticket office
محل فروش بلیت
ticket office
باجه
record office
اداره بایگانی کل
purchasing office
دفتر خرید
purchasing office
قسمت خرید
registered office
اقامتگاه قانونی شرکت
removal from office
عزل
site office
دفتر ساختمانی
the foreign office
وزارت خارجه
site office
دفتر مشاوراملاک
stationery office
اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
subhome office
شعبه دفتر اصلی
subhome office
شعبه اصلی یک اداره
tenure of office
تصدی
tenure of office
زمامداری
printing office
چاپخانه
police office
پاسگاه پلیس
office building
ساختمان اداری
office computer
کامپیوتر اداری
office copy
رونوشت مصدق
office hours
ساعات اداری
office hours
ساعات کار
office manager
رئیس اداره
office manager
رئیس دفتر
office of records
دفتر بایگانی
office of records
بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
office of the future
ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
office of the future
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
office work
کار اداری
patent office
اداره ثبت اختراعات
period of office
دوره تصدی
police office
کلانتری
office boy
فراش
to solicit an office
درخواست ازیک شرکت
Where is the post office?
پستخانه کجاست؟
Where is the booking office?
باجه رزرو بلیت کجاست؟
Where is the booking office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the ticket office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
information office
دفتر اطلاعات
ticket office
باجه فروش بلیت
government office
اداره دولتی
the relevant office
اداره مسیول
office grapevine
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
office chair
صندلی اداری
office chair
مبل اداری
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
booking office
باجه رزرو بلیت
ticket office
باجه بلیت فروشی
booking office
باجه فروش بلیت
office-holder
صاحب منصب دولت
office-holder
کارمند دولت
office-holder
صاحب مقام
office-holder
دیوان سالار
office-holder
دیوان گر
office-holders
صاحب منصب دولت
office-holders
کارمند دولت
office-holders
صاحب مقام
office-holders
دیوان سالار
office-holders
دیوان گر
office tower
برجکارهایاداری
booking office
گیشهفروشبلیط
placement office
موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
sorting office
مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
audit office
دفتر حسابرسی
box office
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
drawing office
دفتر طراحی
during his tenure of office
درمدت تصدی او
electronic office
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
end office
دفتر انتهایی
end office
شعبه جز
engineering office
دفتر مهندسی
engineering office
دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
exchange office
مرکز تلفن خودکار
finance office
اداره دارایی
front office
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
drawing office
دفتر نقشه کشی
good office
مساعی جمیله
governor's office
فرمانداری
head office
اداره مرکزی
war office
وزارت جنگ
box office
باجه بلیط فروشی
audit office
اداره حسابرسی
automated office
دفتر خودکار
branch office
شعبه
branch office
دفتر شعبه
cash office
دایره صندوق
cash office
صندوق
census office
دایره سجل و احوال
census office
اداره امار و ثبت احوال
central office
دفتر مرکزی
central office
مرکز تلفن
central office
تلکس و تلگراف
post office
محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
post office
اداره مرکزی پست
post office
پستخانه
head office
دفتر مرکزی
holy office
جامعه راهبان ومومنین
office boy
پیشخدمت
jack in office
رسیده است
job office
دفتر کارگاه
office automation
خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
labour office
اداره کارگزینی
land office
اداره املاک وثبت اراضی
lawyer's office
دارالوکاله
lawyer's office
دفتر وکالت
Foreign Office
وزارت امور خارجه
main office
مرکز اصلی
register office
اداره ثبت احوال
notary office
محضر
notary office
دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
office attorney
وکیل دفتر
jack in office
ادم باد درسرکه تازه بمقام
investiture with an office
برگماری بکار
investiture with an office
اعطای منصب
registry office
اداره ثبت
office bearer
بعدا پرسیده شود
india office
وزارت هند
india office
اداره امورهندوستان
inquiry office
اداره خبر گیری
inquiry office
دفتر اطلاعات
intelligence office
دفتر راهنمایی
intelligence office
دفتر اطلاعات
Home Office
وزارت کشور
intermediate office
مرکز میانی
Home Office
وزارت داخله
administrative contracting office
دفتر استخدام کارگزینی
army post office
شعبه پستی نیروی زمینی
Home Office
[British E]
دفتر وزارت داخله
vehicle registration office
اداره راهنمایی و رانندگی
Home Office
[British E]
دفتر وزارت کشور
Currency exchange office
صرافی
army post office
پستخانه نیروی زمینی
office swivel chair
صندلی گردان اداری
administrative contracting office
دفتراداری
lost property office
دفتر اشیای گم شده
left-luggage office
دفتر بار امانتی
public prosecutor's office
دادسرا
post office order
چک یا حواله پستی
joint petroleum office
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
office of the public prosecutor
دادسرا
land office business
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
main center office
مرکز اصلی ارتباطات
natary public's office
محضر
office information system
سیستم اطلاعات اداری
notary public office
دفتر
notary public office
اسنادرسمی
head office of company
مرکز اصلی شرکت
to marry at a registry office
در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
telephone central office
مرکز تلفن خودکار
Where is the left-luggage office?
دفتر بار امانتی کجاست؟
Where is the nearest exchange office?
نزدیکترین صرافی کجاست؟
The hell with the company (office).
گور بابای شرکت ( اداره )
Several engineeres were removed from office.
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
notary public's office
دفتر اسناد رسمی
central telegraph office
مرکز تلگراف اصلی
civil status office
دفتر سجل و احوال
command issuing office
دفتر توزیع فرامین یکان
command issuing office
دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
general posr office
اداره مرکزی پست در لندن
The box office star of 1980.
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
Our office is facing (opposite)the restaurant.
دفتر ما روبروی رستوران است
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back.
بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com