English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (6 milliseconds)
English Persian
parapet walk سنگرقدم زدن
Search result with all words
covered parapet walk گذرگاهسنگرسرپوشیده
Other Matches
parapet جان پناه
parapet سنگر
parapet سپر
parapet محجر دیواره
parapet نرده
parapet حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
parapet جنپناه
parapet دست انداز
parapet دیواره
parapet دست اندازکنار راه
parapet طوقه چاه
walk through بررسی هر مرحله از یک نرم افزار
walk-up آپارتمان طبقهی اول
take me for for a walk مرابه گردش ببرید
to take a walk گردش کردن یا رفتن
to walk off ناگهان رفتن
walk-up بی آسانسور
walk off with دزدیدن
walk off with بلند کردن
walk out اعتصاب کردن
walk out کاری راناگهان ترک کردن
walk out on ترک گفتن
walk out on خالی ازسکنه کردن
walk out on قال گذاشتن
walk-on بازیگر فرعی
He can hardly walk. بزور راه می رود
to walk به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to walk in قدم نهادن در
to walk in توآمدن
to walk in واردشدن
to walk in داخل شدن
to walk قدم زدن
walk (all) over <idiom> انجام هرکاری که دوست داشته باشه
walk out <idiom> ناگهانی رفتن
walk away/off with <idiom> دزدیدن
walk all over someone <idiom> براحتی برنده شدن
take a walk گردش کردن
walk پیاده رو
walk مسابقه راهپیمایی
to go for a walk گردش رفتن
walk گام معمولی اسب
do not walk راه نروید
to walk away with ربودن
to walk away with دزدیدن
to walk off with ربودن
to walk off with دزدیدن
walk راه پیما
i know you by your walk من شما را از گام برداری
i know you by your walk میشناسم
walk گردش کننده راه رونده
walk راه رو
walk راه رفتن گام زدن
walk گردش کردن پیاده رفتن
go for a walk گردش رفتن
walk گردش پیاده گردشگاه
to walk around the block دور بلوک خیابان راه رفتن
walk of life <idiom> طرز زندگی کردن
walk on air <idiom> روی ابرها راه رفتن (ازخوشحالی)
cat-walk راهرو باریک
walk the plank <idiom> مجبور به استعفا شدن
walk the plank <idiom> مجبور به ترک کشتی بوسیله دزدان دریایی
to walk on eggshells <idiom> در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
walk of life شغل
walk of life پیشه
walk the floor <idiom> بیقرار بودن
cat walk ادم رو
to walk the plank چشم بسته روی الواری که دربغل کشتی نصب سده راه رفتن وتوی دریا افتادن
walk-ups آپارتمان طبقهی اول
walk-ups بی آسانسور
walk back شل کردن
cock of the walk پهلوان میدان
code walk through گردش درطول برنامه
walk back به عقب خم شوید
gravel walk جاده سنگ فرش
gravel walk سنگ فرش
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
sheep walk چراگاه گوسفند
side walk پیاده رو
to walk a bicycle دوچرخه را با دست بردن
cat walk راه رو اویخته
to walk fast تندراه رفتن
milk walk دور
to walk . To go on foot. پیاده رفتن
walk-in wardrobe راهرویجارختی
to walk the boards بازیگری کردن
cat walk تک گذر
milk walk گشتی که شیر فروش میزند گشت
Lets go for a walk ( stroll) . برویم یک قدری بگردیم ( قدمی بزنیم )
To walk with firm steps . با قدمهای محکم راه رفتن
To walk with ones feet wide apart. گشاد گشاد راه رفتن
To sit (walk) straight. راست نشستن ( راه رفتن )
He cannot sit up, much less walk [ to say nothing of walking] . او [مرد] نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
Lets walk to the edge of water. بیا تا لب آب قدم بزنیم
learn to walk before yaou run. <proverb> قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
You cannot make a crab walk straight . <proverb> نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
We had a nice long walk today. امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com