Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
English
Persian
parent directory
دایرکتوری بالای یک زیر دایرکتوری
parent directory
دایرکتوری بالاتر
Other Matches
directory
دفترچه راهنما
directory
دایرکتوری در یک دایرکتوری
directory
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directory
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directory
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری
directory
لیست نام ها و اطلاعات درباره فایل ها در رسانههای ذخیره سازی
directory
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
directory
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
directory
روش سازماندهی فایلهای ذخیره شده روی دیسک دایرکتوری حاوی گروهی از فایل ها یا زیر دایرکتوری ها است
directory
دایرکتوری
directory
فهرست
directory
راهنما
directory
فهرست راهنما
directory
کتاب راهنما
ex-directory
تلفنی که شمارهی آن در کتابچهی تلفن داده نشده
ex-directory
شخصی که چنین شمارهای را دارد
parent
والدین
parent
یکان اولیه
parent
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
parent
یکان لاحق
parent
بعنوان والدین عمل کردن
parent
والدین منشاء
parent
اصلی
parent
جد
parent
پدر
parent
منشاء
parent
پدر یا مادر
directory enquiries
سرویسجستجوگرشمارهتلفن
postal directory
دفتر راهنمای پست
postal directory
مدیریت پست
root directory
دایرکتوری اصلی
root directory
دایرکتوری ریشه
file directory
فهرست یا راهنمای فایل
directory markers
نشانههای دایرکتوری
default directory
دایرکتوری پیش فرض یاقراردادی
current directory
دایرکتوری جاری یا فعلی
contents directory
فهرست محتویات
telephone directory
کتاب تلفن
telephone directory
دفترتلفن فهرست مشترکین تلفنی
telephone directory
کتابچه راهنمای تلفن
data directory
فهرست راهنمای داده ها
one-parent family
خانوادهایکهدرآنفرزندبافقط یکیازوالدینشزندگیکند
single parent
بچهایکهفقطیاپدرویامادرداشتهباشد
parent ship
ship mother :syn
the parent of all evils
سرچشمه همه بدی ها منشاهمه فسادها
parent program
در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
parent program
برنامه ای که برنامه دیگر را آغاز میکند.
parent object
صفحهای که حاوی شی ارجاعی است
parent ship
کشتی مادر
parent folder
پروندهای که حاوی پروندههای دیگر است
god parent
نام گذاربچه
parent chain
زنجیر مادر
god parent
پدریامادرتعمیدی
grand parent
جد و جده
parent company
شرکت مادر
parent company
شرکت اصلی
parent company
شرکت مادر شرکت مرکزی
parent chain
زنجیر اصلی
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
data directory dictionary
فهرست لغت نامه داده ها
parent-teacher association
انجمناولیاومربیان
parent child relationship
رابطه پدر و پسر
aunts related through only one parent
عمات ابی یا امی
Some parent spoil their children .
برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com