Dictiornary-Farsi | part payment | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (9 milliseconds)

English	Persian
part payment	پرداخت اقساطی
part payment	بیعانه قسط


Search result with all words

in part payment	علی الحساب
part [ial] payment of a fine	پرداخت قسمتی از جریمه
to make a part [ial] payment	یک قسط را پرداختن
Other Matches

to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms]	چیزی را قسطی خریدن
payment	کارسازی
payment	پرداخت
on payment	باپول
on payment	در مقابل وجه
payment	تادیه
re payment	بازپرداخت
down payment	پیش پرداخت
down payment	پیش قسط
by payment	از طریق پرداخت
non payment	عدم پرداخت
payment	تادیه پول
in payment of	درازای
in payment of	بعوض
in payment of	بجای
against payment	با پول
non-payment	عدم پرداخت
against payment	در برابر پول
on payment	دربرابر پول
against payment	درمقابل وجه
payment	وجه
payment	قسط
annual payment	قسط سالیانه
annual payment	پرداخت سالیانه
average payment	پرداخت متوسط
as a partial payment	علی الحساب
upfront payment	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
clean payment	پرداخت بی قید و شرط
document against payment	تحویل اسناد در ازای پرداخت
documents against payment	اسناد در مقابل پرداخت
final payment	پراخت نهائی
final payment	پرداخت نهایی
terms of payment	شرایط پرداخت
to stop payment	درمانده یا ورشکست شدن
payment by installments	پرداخت قسطی
to suspend payment	پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
suspension of payment	توقف
stop payment	دستور عدم پرداخت چک به بانک
casual payment	مساعده
casual payment	پیش پرداخت
installment payment	پرداخت قسطی
date of payment	موعد پرداخت
deferred payment	پرداخت معوق
deferred payment	پرداخت اتی
deferred payment	پرداخت بصورت یوزانس
demand for payment	تقاضای پرداخت
transfer payment	پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
advance payment	پیش پرداخت
punctual payment	پرداخت در سر وعده
payment in full	پرداخت تمام
payment in full	پرداخت کامل
payment stopped	دستور عدم پرداخت
deferred payment	پرداخت مدت دار
pre payment	پیش پرداخت
payment under reserve	پرداخت تحت تضمین
payment under a guarantee	پرداخت تحت ضمانتنامه
payment in kind	پرداخت غیرنقدی
payment in kind	پرداخت جنسی
payment terms	شرایط پرداخت
payment of a debt	اداء دین
payment of an debt	وفاء دین
payment stopped	توقف پرداخت
payment on account	آنچه علی الحساب پرداخت میشود
progress payment	پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
on account payment	پیش پرداخت
notice of non payment	گواهی عدم پرداخت
payment against a draft	پیش پرداخت در مقابل برات
payment against documents	پرداخت در برابر اسناد
monthly payment	پرداخت ماهانه
payment by instalments	پرداخت به اقساط
payment in advance	پیش پرداخت
payment in advance	پیش پرداخت کردن
payment on account	قسط
prompt payment	پرداخت فوری
minimum down payment	حداقل میزان پیش پرداخت
To demand prompt payment.	تقاضای پرداخت فوری کردن
discontinue the payment of the cost of	ترک انفاق
payment in due cource	پرداخت به موقع
Payment on delivery of goods.	پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
payment on open account	پرداخت در حساب جاری
lump sum payment	پرداخت یکجا
30% down payment against bank guaranty	۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
mail order of payment	دستور پرداخت کتبی
regular payment of salaries	پرداخت حقوق بطورمرتب
annual payment factor	ضریب بازپرداخت سالیانه
arrangement for payment by instalment	تقسیط
arrangement for payment by instalment	قسط بندی
balance of international payment	موازنه پرداختهای بین المللی
preferential claims payment	طلب ممتازه
The means of payment will appear unchanged.	شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
delayed payment penalty	خسارت تاخیرتادیه
late payment damages	خسارت تاخیر تادیه
deferred payment credit	اعتبار برای پرداختهای معوق
delayed payment penalty	زیان دیر کرد
lump sum payment	پرداخت نقدی
option of delayed payment of the price	خیار تاخیر ثمن
secure encryption payment protocol	سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
payment on account [American English]	قسط
fee [payment to professional people]	حق الزحمه
payment by installments [American English]	قسط
fee [payment to professional people]	اجرت
To pay money. To make a payment.	بی پرده صحبت کردن
To pay money. To make a payment.	پول پرداختن
for their part <adv.>	از طرف آنها
on your part <adv.>	از سمت تو [از طرف تو]
for your part <adv.>	از سمت تو [از طرف تو]
on your part <adv.>	از طرف تو
for your part <adv.>	از طرف تو
on their part <adv.>	از طرف آنها
themselves [for their part] <adv.>	از طرف آنها
for my part <adv.>	از طرف من
part with each other	ازهم جدا شدن
on his part <adv.>	از طرف او [مرد]
for his part <adv.>	از طرف او [مرد]
on your part <adv.>	از طرف شماها
from your part <adv.>	از طرف شماها
for your part <adv.>	از طرف شماها
on my part <adv.>	از سوی من
for my part <adv.>	از سوی من
on my part <adv.>	از طرف من
on her part <adv.>	از طرف او [زن]
take part	دخالت یا شرکت کردن
take part	سهیم شدن
take part	سهیم بودن
take the part of	طرفداری کردن
in part <idiom>	تا یک اندازه
take part in <idiom>	درچیزی شرکت داشتن
A part of the whole .	جزئی از کل
part way	بخشی از راه
part way	نیمه
two part	کاغذ
two part	با ورقه اصلی وثانوی برای کپی
take part	مداخله کردن شرکت کردن
take part	دخالت کردن
to take part [in]	شرکت داشتن [در]
for her part <adv.>	از طرف او [زن]
on your part <adv.>	از طرف شما
for your part <adv.>	از طرف شما
as part of	بخشی از
part way	تا اندازهای
better part	قسمت بیشتر
part	عضو
name part	بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
on his part	از طرف او
on the other part	از طرف دیگر
part	نمایش یک بخش از صفحه و نه تمام آن
part	قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است
in part	در یک قسمت
in part	تایک اندازه
for my part	از سهم خودم
for my part	من که
part	سهم ناحیه
part	جزء
for the most part	اکثرا
for the most part	بیشتر
part	بخشی از چیزی
part	قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
part	سهم
part	قسمت
part	مکان
part	عضو نقطه
part	عنصر اصلی
part	جزء مساوی
part	قطعه
part	پاره
part	خرد جزء مرکب چیزی
part	بخش
part off	جدا کردن
part	اسباب یدکی اتومبیل
part	مقسوم
part	قطعه یدکی
part	برخه
part	جدا شدن
part	نقش بازگیر
part	جداکردن
part	تفکیک کردن تفکیک شدن
companion part	لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
companion part	میل لنگ
companion part	لنگ
address part	جزء نشانی
component part	جزء ساختمان
part-time	برخه کاری
replacement part	قطعه یدکی
imaginary part	قسمت موهومی [ریاضی]
imaginary part	بخش موهومی [ریاضی]
imaginary part	مولفه موهومی [ریاضی]
detail part	قسمت مفصل
detail part	قسمت مشروح نامه یا مقاله
replacement part	مضایقه
part of speech	ادات سخن
part performance	عقد معین
part-time	پاره وقت
part-time	برخه کار
part time	پاره وقت
part time	نیمه وقت
part time	برخه کاری
part time	برخه کار
part of speech	بخش گفتار
replacement part	قطعه جایگزینی
address part	جزء آدرس