English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
partition wall دیوار تیغه
partition wall دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
partition wall تیغه
Other Matches
partition تیغه
partition تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
partition تقسیم دیسک سخت به دو یا چند درایو منط قی که به صورت درایوهای جداگانه قابل دستیابی اند
partition فضای دیسک سخت که به عنوان درایو منط ق به کار می رود و به صورت درایو جداگانهای قابل دستیابی است
partition بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
partition ناحیه
partition قسمت
partition بخش
partition جزء بندی کردن
partition قسمت کردن
partition فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
partition تقسیم افراز کردن
partition جدار افراز
partition دیواره
partition وسیله یا اسباب تفکیک
partition حد فاصل
partition اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
partition تفکیک کردن
partition جدا کردن جزء بندی کردن
partition افراز
partition حایل
partition دیوار تیغه
partition جداگر تیغهای
partition دیوار
partition coefficient K :symb
partition coefficient ضریب توزیع ضریب تقسیم
partition function تابع تقسیم
partition of an estate افراز ملک
partition of an estste افراز یک ملت
disk partition پارتیشن دیسک
voluntary partition افراز با رضایت یا سازش طرفین
partition chromatography کروماتوگرافی تقسیمی
frame partition جداگر سازه دار
frame partition تیغه تیرپایهای
frame partition تیغه قالبی
solid partition جداگر یکپارچه
load bearing partition جداگر باربر
load-bearing partition تیغه بابر
load bearing partition تیغه باربر
to the wall <idiom> به آخر خط رسیدن
wall-to-wall سرتاسری
wall up رسیدن موج به حداکثر اوج
wall-to-wall از دیوار به دیوار
wall-to-wall فراگیر
wall-to-wall همگانی
wall-to-wall همه جانبه
the wall پشت دیوارایستاده بودم
wall-to-wall کامل
wall محصور کردن
wall دیواری
wall محصورکردن
wall-to-wall [مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall دیواره
wall تیغه کشیدن دیوار
wall دیوارکشیدن
wall-to-wall فرش کردن سرتاسری
wall دیوار
to go to the wall درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall حصار
wall جدار
wall حصار دار کردن
wall paper کاغذ دیواری
wall lining پوشش دیوار
wall pass پاس مستقیم
to encircle with a wall دیوار یا چینه کشیدن
wall louse موریانه
wall louse ترده
wall opening روزنه دیوار
wall paint رنگ دیوار
wall painting نقاشی دیواری
wall plate زیرسری
wall knot گره تخت
wall lining اندود دیوار
wall energy انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
wailing wall دیوارندبه
wailing wall دیوار قدیمی اورشلیم
to panel a wall دیواری را تخته کوبی کردن
town wall باروی شهر
toe wall دیوارضامن پادیوار
toe wall دیوار پای خاکریز
wall entrance عبور از داخل دیوار
wall eye چشم مات
wall eye چشم سفید
thickness of a wall کلفتی دیوار
thickness of a wall ضخامت دیوار
to deaden a wall عایق کردن دیوار
to deafen a wall دیوار راطوری ساختن که صدارا انتقال ندهد
to deafen a wall عایق کردن دیوار
wall knot گره حصیری
wall insulator عایق دیوار
wall hanging تزئینات دیواری
to peck down a wall دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
wall sockets پریز ها
the picture on the wall این عکس روی دیوار
hole in the wall <idiom>
handwriting on the wall <idiom>
drive someone up a wall <idiom> از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
wall sockets پریز های دیواری
wall sockets پریز های روی دیوار
to lean against the wall به دیوار تکیه دادن
fruit-wall چفته
dwarf wall دیوار نیمه
curtain-wall تیغه
conservative wall دیوار باغچه
choir-wall [دیواره ی جداکننده جایگاه]
batter of wall میل دیوار
wall clock ساعت دیواری
climb the wall <idiom> از محیط خسته وعصبانی شدن
To drive someone up the wall. کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
wave wall دیوارموج
cell wall دیوارهسلولی
bund wall دیوارمرکب
brick wall آجردیوار
back wall دیوارپشتی
wing wall دیواره جانبی
wall tie بست دیواری
wall socket پریز روی دیوار
wall socket پریز دیواری
fortified wall دیوارکناری
monitor wall دیوارهصفحهنمایشگر
Qibla wall دیوارکیبلا
wall tent چادردیوارهدار
wall stud تیرچوبدیواری
wall light چراغدیواری
wall lantern فانوسدیواری
wall grille شبکهدیواری
wall and rails دیواروریلها
turning wall دیواربازگشت
tank wall دیوارهنانکر
start wall دیوارهشروع
wall rue سداب کهنه
training wall دیواره راهنما
banch wall دیواره محافظ
face wall دیوار بر
face wall ماسک
face wall نقاب
wall bracket طاقچه
enclosure wall دیوار بر
decorated wall دیوار تزیینی
cut off wall دیوار جداکننده
curtain wall تیغه
curtain wall دیوار پردهای
fire wall دیوار اتش بند
flare wall دیوار حائل خاکریز پل
guide wall دیواره راهنما
gravity wall دیوار وزنی
gap in a wall شکاف دردیوار
gable wall دیوار لچکی
gable wall دیوار سنتوری
fruit wall چفته
front wall دیوار جلو
front wall دیوار مقابل اسکواش
fresco a wall اب رنگ زدن
fresco a wall دیوار سفید کرده را
cross wall دیوار پلهای عرضی
cross wall دیوار همبر
base of wall روپی
banch wall دیواره پشتیبان
apron wall صفحه پیش بند
approach wall دیواره ورودی
an interstice in a wall ترک در دیوار
cavity wall دیوار دو جداره
cavity wall دیوارتوخالی
cavity wall دیوار صندوقهای
party wall دیوار مشترک
batter of a wall میل دیوار
batter of a wall شیب دیوار
coping of a wall در پوش روی دیوار
coping of a wall قرنیس روی دیوار
common wall دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
common wall دیوار مشترک
clay wall دیوار چینه
box wall صندوقه
wall arcade طاقنما
bench wall دیوار تکیه گاه
bearing wall دیوار بارگیر
bearing wall دیوار باربر
Wall Street مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
render a wall استرکشی دیوار
outer wall دیوار خارجی
side wall دیوار پهلویی
shear wall دیوار برشی
wall eye چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
panel wall اگین دیوار
pellitory of the wall اذن الفار
spine wall دیوار اساسی
wall wort اذن الفار
retaining wall دیوار حائل
retaining wall دیوار نگهبان دیوار محافظ
pise wall چینه
plinth of a wall ازاره
quay wall دیوار بارانداز
rear wall دیوار پشت
retaining wall دیوار ضامن
one brick wall دیوار یک اجره
key wall دیوار اب بند
interior wall دیوار داخلی
it sprang from the wall ازدیوار رویید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com