Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
English
Persian
party to a lawsuit
خصم
Other Matches
lawsuit
مرافعه
lawsuit
دعوی
lawsuit
دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
lawsuit
دادخواهی
opponents in a lawsuit
متخاصمین
The party was latched on to him. He was saddled with the party.
میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
third party
شخص ثالث
The party is over!
<idiom>
خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است
[باید جدی بشویم]
[اصطلاح]
the a party
مدعی خصم
the a party
طرف مخالف
The party is getting under way .
جشن میهمانی دارد گرم می شود
party
طرف شریک
party
هیات
party
طرفدار
party
پارتی متخاصم
party
بزم
party
مهمانی
party
دسته متشکل جمعیت
party
حزب
party
دسته همفکر
party
دسته
party
بخش
party
قسمت
party
طرف یارو
party
عده نظامی
party
گروه
party
تیم
party
مهمانی دادن یارفتن
party
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
rear party
عقب دار
rear party
قسمت عقبه
raiding party
قسمت مامور کمین
rear party
نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
side party
گروه رنگ زن
reconnaissance party
گروه شناسایی
reconnaissance party
قسمت شناسایی
the lead of a party
پیشوا یا رئیس حزب
supply party
گروه تدارکات
special party
گروه ویژه
republican party
حزب جمهوریخواه
republican party
یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
shipwright's party
گروه تعمیرات
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
raiding party
قسمت مامور دستبرد یا تاخت
rading party
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
rading party
قسمت مامور دستبرد
mistaken party
اشتباه کننده
recovery party
گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
notify party
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
party coloured
رنگارنگ
party coloured
ابلق
party boat
قایق بزرگ حامل مشتریان
party parpet
دست انداز مشترک
party parpet
جانپناه مشترک
party spirit
تعصب حزبی
party spirit
طرفداری حزبی
party spirit
روحیه تحزب
party to a suit
طرف دعوی
party to a suit
متداعی
party to a transaction
متعامل
permanent party
پرسنل دایمی
permanent party
جمعی دایمی یکان
minor party
حزب اقلیت
the liberal party
حزب یا دسته ازادی خواه
party political
مربوطبهاحزابسیاسی
She wrecked the party for us.
مهمانی رابه مازهر کرد
To jazz up the party .
مجلس را گرم کردن
opposition party
حزب مخالف
[سیاست]
to join a party
عضو حزبی شدن
to crash in
[to a party]
سر زده وارد شدن
to crash in
[to a party]
بدون دعوت وارد شدن
to throw a party
مهمانی دادن
party piece
قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
Liberal Party
فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
the party is led by him
او بر ان حزب ریاست دارد
third party insurance
بیمه شخص ثالث
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party vendor
فروشنده دسته سوم
thrid party
شخص ثالث
wedding party
مجلس عروسی یا عقد کنان
winning party
محکوم له
winning party
دادبرده
party politics
سیاست بازیهای حزبی
party politics
حزب بازی
search party
گروه پیگرد
dinner party
میهمانیشام
Green Party
حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Liberal Party
حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
search party
دستهی جستار گرد
major party
حزب اکثریت
party line
خط مشترک
advance party
گروه پیشرو
advance party
قسمت پیشرو
Conservative Party
حزب محافظه کار
tea party
مهمانی چای
an eveing party
شب نشینی
evening party
شب نشینی
tea party
عصرانه چای
beach party
تیم ساحل
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
house-party
دوره خانگی
beach party
گروه پیشرو اب خاکی
beaching party
گروه پیاده شونده
billeting party
گروه یورتچی
billeting party
گروه پیشرو
boatswain's party
گروه ملوان
adherence to party
هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
injured party
طرف خسارت دیده
injured party
طرف صدمه دیده
party line
مرز مشترک
party line
خط دستهای
party line
خط خصوصی تلفن
hen party
مجلس رقص زنانه
hen party
مهمانی زنانه
party lines
خط خصوصی تلفن
boarding party
تیم تفتیش
party lines
خط مشترک
party lines
مرز مشترک
party lines
خط دستهای
garden party
گاردن پارتی
house party
دوره خانگی
house party
مجالس خانگی
the offending party
متخلف
Conservative Party
یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
house-party
مجالس خانگی
cable party
گروه لنگر
party walls
دیوار مشترک
contracting party
طرف قرارداد
Labour Party
حزب کارگر
fire party
تیم اطفای حریق
fire party
گروه اتش نشانی
losing party
دادباخته
gunner's party
گروه توپخانه
losing party
محکوم علیه
intervance of third party
ورود ثالث
labor party
حزب کارگر
landing party
گروه اب خاکی
working party
گروه کار
boarding party
گروه پژوهش
landing party
گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
liberty party
حزب ازادی
party wall
دیوار مشترک
head's party
گروه نظافت
democratic party
یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
charter party
قرارداد اجاره کشتی تجارتی
charter party
قرارداد اجاره دربست
chater party
اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
fire party
تیم اتش نشانی
coleague in a party
هم مسلک
contact party
گروه تماس
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
major party
حزب سیاسی پیرو درانتخابات
country party
حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
democratic party
حزب دمکرات
liberty party
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
to make the party rock
جشن را گرم کردن
executive
[of a political party]
شورای مجریه
[سیاست]
tailgate party
[American E]
پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی
[در آمریکا]
executive
[of a political party]
مجلس اجرائی
[سیاست]
passing on the oath to the other party
رد قسم به طرف مقابل
acid house party
نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
demolition firing party
گروه مسئول تخریب
social democratic party
حزب سوسیال دمکرات
the party rallied round him
ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
air control party
گروه کنترل هوایی
airmobile support party
گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
damage control party
گروه اسیب گیر
the deceived party in a transaction
مغبون
camp color party
گروه پرچم
camp color party
دسته پرچم یورتچی
demolition firing party
گروه مسئول انفجارخرج
acid house party
نواخته میشود
party against whom a protest is made
واخوانده
party against whom a protest is made
معترض علیه
All the world and his wife were at this party .
هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
fire control party
تیم کنترل اتش دریایی
The Republican party came to power .
حزب جمهوریخواه سر کار آمد
In this contract , there are no loopholes for either party .
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
The party to the contract (agreement).
طرف قرارداد
She enchanted (lived up ) our party.
شور وحالی به جمع ما داد
party political broadcast
تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
Stage party ( films , movies ) .
میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
main motion
[at a party conference etc.]
دادخواست اصلی
[در همایش حزبی و غیره]
executive council
[of a political party]
مجلس اجرائی
[سیاست]
executive council
[of a political party]
شورای مجریه
[سیاست]
area damage control party
گروه کنترل خسارات منطقه
third-party motor insurance
[British E]
بیمه ماشین
[اصطلاح روزمره]
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen
تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
congress party (indian national congress
حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com