English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
party walls دیوار مشترک
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
walls حصار
walls دیوارکشیدن
walls تیغه کشیدن دیوار
walls محصور کردن
walls مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
walls دیواره
walls دیوار
walls جدار
walls دیواری
walls حصار دار کردن
walls محصورکردن
Walls are ears. <proverb> دیوارها گوش دارند .
walls have ears دیوار
walls have ears گوش دارد
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
wooden walls ناوها یا کشتیهای جنگی
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
hollow walls دیوار دو جداره
cavity walls دیوار دو جداره
cavity walls دیوارتوخالی
cavity walls دیوار صندوقهای
flood walls سیل بند
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
the a party طرف مخالف
the a party مدعی خصم
party مهمانی دادن یارفتن
party بخش
party طرفدار
party عده نظامی
party گروه
party تیم
party طرف یارو
party پارتی متخاصم
party بزم
party حزب
party مهمانی
party دسته متشکل جمعیت
party دسته همفکر
party دسته
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
third party شخص ثالث
party هیات
party قسمت
party طرف شریک
republican party حزب جمهوریخواه
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
reconnaissance party قسمت شناسایی
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
shipwright's party گروه تعمیرات
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
side party گروه رنگ زن
special party گروه ویژه
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
supply party گروه تدارکات
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
reconnaissance party گروه شناسایی
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
permanent party پرسنل دایمی
party parpet دست انداز مشترک
party to a suit متداعی
party to a suit طرف دعوی
party to a lawsuit خصم
party spirit روحیه تحزب
party spirit طرفداری حزبی
party spirit تعصب حزبی
permanent party جمعی دایمی یکان
rading party قسمت مامور دستبرد
rear party قسمت عقبه
party to a transaction متعامل
rear party عقب دار
party coloured ابلق
raiding party قسمت مامور کمین
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
party parpet جانپناه مشترک
third party insurance بیمه شخص ثالث
party political مربوطبهاحزابسیاسی
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
opposition party حزب مخالف [سیاست]
to join a party عضو حزبی شدن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to throw a party مهمانی دادن
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party vendor فروشنده دسته سوم
thrid party شخص ثالث
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
winning party محکوم له
winning party دادبرده
party politics سیاست بازیهای حزبی
party politics حزب بازی
search party گروه پیگرد
search party دستهی جستار گرد
dinner party میهمانیشام
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
garden party گاردن پارتی
advance party گروه پیشرو
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
injured party طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
house-party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
advance party قسمت پیشرو
an eveing party شب نشینی
evening party شب نشینی
cable party گروه لنگر
boatswain's party گروه ملوان
billeting party گروه پیشرو
billeting party گروه یورتچی
beaching party گروه پیاده شونده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party تیم ساحل
house party دوره خانگی
party lines خط دستهای
Conservative Party حزب محافظه کار
tea party مهمانی چای
tea party عصرانه چای
party wall دیوار مشترک
Labour Party حزب کارگر
working party گروه کار
boarding party گروه پژوهش
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
the offending party متخلف
hen party مهمانی زنانه
party lines مرز مشترک
party lines خط مشترک
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط دستهای
party line مرز مشترک
party line خط مشترک
party line خط خصوصی تلفن
hen party مجلس رقص زنانه
boarding party تیم تفتیش
labor party حزب کارگر
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
fire party تیم اتش نشانی
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
fire party تیم اطفای حریق
losing party دادباخته
losing party محکوم علیه
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
fire party گروه اتش نشانی
liberty party حزب ازادی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
gunner's party گروه توپخانه
intervance of third party ورود ثالث
head's party گروه نظافت
landing party گروه اب خاکی
democratic party حزب دمکرات
major party حزب اکثریت
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
coleague in a party هم مسلک
contact party گروه تماس
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
party coloured رنگارنگ
contracting party طرف قرارداد
charter party قرارداد اجاره دربست
mistaken party اشتباه کننده
minor party حزب اقلیت
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
party against whom a protest is made واخوانده
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
party against whom a protest is made معترض علیه
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
She enchanted (lived up ) our party. شور وحالی به جمع ما داد
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
fire control party تیم کنترل اتش دریایی
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
air control party گروه کنترل هوایی
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
damage control party گروه اسیب گیر
The Republican party came to power . حزب جمهوریخواه سر کار آمد
airmobile support party گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
to make the party rock جشن را گرم کردن
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
camp color party دسته پرچم یورتچی
camp color party گروه پرچم
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
the deceived party in a transaction مغبون
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
acid house party نواخته میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com