Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
passing on the oath to the other party
رد قسم به طرف مقابل
Other Matches
passing on the oath
رد قسم
to swear an oath
[on, to]
, to take an oath
[on; to]
سوگند خوردن
[به]
The party was latched on to him. He was saddled with the party.
میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
passing
گذرنده
passing
پاس دادن
passing
رد شده
passing
در گذشت
passing
بالغ بر
passing
زود گذر
I am just passing through.
فقط از اینجا میگذرم.
passing off
به اسم دیگری معامله کردن
passing away
وفات
passing
فانی
passing shot
ضربه دور از دسترس
light passing
گذر نور
passing game
حمله با استفاده از پاس به جلو
passing bell
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
passing bell
ناقوس مرگ
passing action
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
swift passing
زودگذر
passing the ownership
مالکیت مافی الذمه
passing place
محل پیش بینی شده برای تلاقی در راههای شوسهای
passing place
گذاره
passing parameters
پارامترهای عبور پارامترهای گذر
passing parameter
پارامتر عبوری
controlled passing
عبور ومرور کنترل شده
light passing
عبور نور
passing lane
فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
controlled passing
عبور کنترل شده
token passing
روش کنترل دستیابی به شبکه محلی با استفاده از بستههای Token. ایستگاههای کاری پیش از دریافت Token نمیتوانند داده ارسال کنند
passing prohibited
عبورممنوع
passing through the eclipse
گذرازمیانهخسوف
passing through the eclipse
کسوف
It was just a passing fancy.
یک فکر وخیال زود گذری بود
with each passing year
با گذشت هر سال
token passing
گذراندن نشانه
oath
یمین
take an oath
سوگند خوردن
oath
قسم
on oath
قسم خورده
on oath
بقید قسم
oath
کلمه قسم
to take an oath
سوگند خوردن
take an oath
قسم خوردن
to take an oath
قسم خوردن قسم یاد کردن
oath
پیمان
oath
سوگند
oath
قسم خوردن
take oath
سوگند یادکردن
take oath
قسم یاد کردن
The untively death ( passing away ) …
درگذشت نا بهنگام ...
passing away of oneself in god
فناء فی الله
gospel oath
سوگندبه انجیل
to keep an oath inviolate
نقض نکردن سوگند
coronation oath
سوگند هنگام تاج گذاری
corporal oath
سوگندی که بادست زدن بکتاب یاد کنند
oath of allegiance
سوگند وفاداری
false oath
سوگند دروغ
admirster an oath
سوگند دادن
admirster an oath
تحلیف
oath of allegiance
بیعت
admirster an oath
قسم دادن
false oath
قسم دروغ
to keep an oath inviolate
معتبر نگه داشتن سوگند
administering an oath
تحلیف
administering an oath
سوگند دادن
taking an oath
اتیان سوگند
to grind out an oath
درحال دندان قرچه سوگندیادکردن
sanctity of an oath
حرمت سوگند یا قسم
Hippocratic oath
سوگنددانشجویان پزشکی
official oath
سوگند قانونی یا رسمی
To swear . To take the oath .
قسم خوردن ( قسم یاد کردن )
Hippocratic oath
سوگند بقراطی
Many thanks for the sympathy shown to us
[on the passing of our father]
.
خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما
[بخاطر فوت پدرمان]
.
abstention from taking an oath
نکول سوگند
loyalty oath
[American E]
سوگند وفاداری
put a person on his oath
کسی را سوگند دادن
the a party
مدعی خصم
The party is getting under way .
جشن میهمانی دارد گرم می شود
The party is over!
<idiom>
خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است
[باید جدی بشویم]
[اصطلاح]
the a party
طرف مخالف
party
طرف یارو
party
مهمانی دادن یارفتن
party
تیم
party
گروه
party
عده نظامی
party
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party
قسمت
party
طرف شریک
party
هیات
party
پارتی متخاصم
party
دسته
party
دسته همفکر
party
حزب
party
دسته متشکل جمعیت
party
مهمانی
third party
شخص ثالث
party
طرفدار
party
بزم
party
بخش
party wall
دیوار مشترک
raiding party
قسمت مامور کمین
raiding party
قسمت مامور دستبرد یا تاخت
Labour Party
حزب کارگر
the lead of a party
پیشوا یا رئیس حزب
working party
گروه کار
thrid party
شخص ثالث
the liberal party
حزب یا دسته ازادی خواه
the party is led by him
او بر ان حزب ریاست دارد
third party vendor
فروشنده دسته سوم
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party insurance
بیمه شخص ثالث
party walls
دیوار مشترک
republican party
یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
Conservative Party
حزب محافظه کار
shipwright's party
گروه تعمیرات
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
reconnaissance party
گروه شناسایی
special party
گروه ویژه
rear party
نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
reconnaissance party
قسمت شناسایی
rear party
عقب دار
supply party
گروه تدارکات
tea party
مهمانی چای
side party
گروه رنگ زن
tea party
عصرانه چای
rear party
قسمت عقبه
recovery party
گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
boarding party
گروه پژوهش
To jazz up the party .
مجلس را گرم کردن
opposition party
حزب مخالف
[سیاست]
party parpet
دست انداز مشترک
to join a party
عضو حزبی شدن
to crash in
[to a party]
سر زده وارد شدن
to crash in
[to a party]
بدون دعوت وارد شدن
to throw a party
مهمانی دادن
She wrecked the party for us.
مهمانی رابه مازهر کرد
party political
مربوطبهاحزابسیاسی
party piece
قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
boarding party
تیم تفتیش
wedding party
مجلس عروسی یا عقد کنان
winning party
محکوم له
winning party
دادبرده
party politics
سیاست بازیهای حزبی
party politics
حزب بازی
search party
گروه پیگرد
search party
دستهی جستار گرد
dinner party
میهمانیشام
Green Party
حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Liberal Party
حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Liberal Party
فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
notify party
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
losing party
محکوم علیه
coleague in a party
هم مسلک
an eveing party
شب نشینی
liberty party
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
liberty party
حزب ازادی
landing party
گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
contact party
گروه تماس
landing party
گروه اب خاکی
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
chater party
اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
charter party
قرارداد اجاره کشتی تجارتی
mistaken party
اشتباه کننده
minor party
حزب اقلیت
major party
حزب اکثریت
charter party
قرارداد اجاره دربست
major party
حزب سیاسی پیرو درانتخابات
losing party
دادباخته
labor party
حزب کارگر
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contracting party
طرف قرارداد
beach party
گروه پیشرو اب خاکی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
adherence to party
هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
country party
حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
beach party
تیم ساحل
billeting party
گروه پیشرو
republican party
حزب جمهوریخواه
democratic party
یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
fire party
تیم اطفای حریق
fire party
تیم اتش نشانی
intervance of third party
ورود ثالث
head's party
گروه نظافت
gunner's party
گروه توپخانه
evening party
شب نشینی
fire party
گروه اتش نشانی
billeting party
گروه یورتچی
beaching party
گروه پیاده شونده
democratic party
حزب دمکرات
advance party
قسمت پیشرو
rading party
قسمت مامور دستبرد
party line
خط دستهای
party lines
خط خصوصی تلفن
party lines
خط مشترک
party lines
مرز مشترک
party lines
خط دستهای
garden party
گاردن پارتی
house party
دوره خانگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com