English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
English Persian
passing parameter پارامتر عبوری
Other Matches
passing گذرنده
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
passing away وفات
passing off به اسم دیگری معامله کردن
passing پاس دادن
passing زود گذر
passing فانی
passing بالغ بر
passing در گذشت
passing رد شده
passing parameters پارامترهای عبور پارامترهای گذر
controlled passing عبور کنترل شده
passing place محل پیش بینی شده برای تلاقی در راههای شوسهای
controlled passing عبور ومرور کنترل شده
passing place گذاره
passing on the oath رد قسم
passing lane فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
passing game حمله با استفاده از پاس به جلو
passing bell زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
passing bell ناقوس مرگ
passing action عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
light passing عبور نور
light passing گذر نور
passing shot ضربه دور از دسترس
passing the ownership مالکیت مافی الذمه
passing through the eclipse گذرازمیانهخسوف
with each passing year با گذشت هر سال
It was just a passing fancy. یک فکر وخیال زود گذری بود
passing through the eclipse کسوف
passing prohibited عبورممنوع
token passing روش کنترل دستیابی به شبکه محلی با استفاده از بستههای Token. ایستگاههای کاری پیش از دریافت Token نمیتوانند داده ارسال کنند
swift passing زودگذر
token passing گذراندن نشانه
passing away of oneself in god فناء فی الله
The untively death ( passing away ) … درگذشت نا بهنگام ...
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
Many thanks for the sympathy shown to us [on the passing of our father] . خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما [بخاطر فوت پدرمان] .
y parameter پارامتر چهار قطبی ایگرگ
value parameter پارامتر مقداری
z parameter پارامتر "زد"
parameter استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameter اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameter ولتاژ یا توان یک سیستم
parameter وزن
parameter زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
parameter مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
parameter شرح اندازه
parameter کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
parameter ضریب ثابت
parameter مقدار ثابت
parameter نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameter مقداری از یک مدار
parameter پارامتر
parameter مقادیر ثابت درمعادلات
parameter اماره جامعه
parameter نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود
h parameter پارامترهای هیدرید
parameter عامل
parameter estimation تخمین پارامترها
wave parameter پارامتر موج
variable parameter پارامتر متغییر
replaceable parameter پارامتر جایگزینی
shielding parameter پارامتر حفافتی
linkage parameter پارامتر پیوندی
formmal parameter پارامتر صوری
frequency parameter پارامتر فرکانس
impact parameter پارامتر ضرب شونده
impact parameter پارامتر برخورد
input parameter پارامتراولیه
parameter setting پارامتر نشانی
parameter ram حافظه با دستیابی پارامتری
parameter estimation براوردپارامترها
lattice parameter پارامتر شبکه
deceleration parameter پارامتر کند شدن
deceleration parameter پارامتراهستگی
symbolic parameter پارامتر نمادی
input parameter پارامتر ورودی
refernce parameter پارامتر مرجع
racah parameter پارامتر راکاه
positional parameter پارامترمرتبهای
positional parameter پارامتر وضعیتی
actual parameter پارامتر واقعی
adjustable parameter پارامتر تنظیم پذیر
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
t parameter equipment circuit مدار معادل به صورت " T "
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com