English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
passive device دستگاه منفعل
Other Matches
passive انفعالی کارپذیر
passive وقت کشی بدون اجرای فن
passive مفعولی
passive بی اراده
passive کم اثرپذیر
passive اثر ناپذیر
passive دفاع بدون تیراندازی
passive مبارزه منفی
passive انفعالی
passive منفعل
passive مفعول
passive تاثرپذیر
passive تابع
passive بیحال
passive دستخوش عامل خارجی
passive غیر فعال مطیع وتسلیم
passive کنش پذیر
passive نافعال
passive پذیرا
passive غیر فعال
passive پدافندغیر عامل بی بهره
passive غیر عامل
passive sodomy ابنه
passive sodomy مابونیت
passive resistance خود داری از قبول یاموافقت
passive play اتلاف وقت
passive play بازی غیرفعال
passive sonar ردیاب غیر فعال
passive vocabulary واژگان نافعال
passive graphics گرافیک منفعل
passive smoking فردیغیرسیگاریکهدرجائیحضورداردکهافرادیدرحالسیگارکشیدنهستند
the passive voice بنای مجهول
the passive voice فعل مجهول
the passive voive فعل مجهول
the passive voive بنا مجهول
passive obedience اطاعت صرف
passive obedience فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
passive memory حافظه منفعل
passive defense دفاع غیر عامل
passive element جزء غیرفعال
passive element عنصر غیرعامل
indirect passive فعل مجهولی که مغعول غیرصریح ان فاعل ان شده باشد
passive element عنصرغیرفعال
passive element یکان غیر فعال
passive debt وام بی بهره
passive absorption جذب غیرفعال
passive defense پدافند غیرعامل
passive aggressive character منش نافعال- پرخاشگر
passive four terminal network شبکه چهار قطبی بی اثر
passive earth pressure فشار مقاوم خاک
passive earth pressure رانش مقاوم خاک
passive trade balance فزونی واردات بر صادرات
passive trade balance توازن تجارتی منفی
passive fiscal policy سیاست مالی غیر فعال
passive particpial abjective اسم مفعولی که بطورصفت بکاررود
passive particpial abjective صفت اسم مفعولی
oral passive type سنخ دهانی- پذیرشی
device شیوه
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device وسیله جانبی
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device name نام دستگاه
device PRN برای پورت چاپگر
device ضامن
device CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device حیله
device الت
device تمهید
device اختراع
device شعار دستگاه
device اسباب
device ابزار
device وسیله
device عامل
device خارضامن
device چاشنی
device فزاره
device اپارات
device تجهیزات
device دستگاه اسباب وسیله
device اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
I/O device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device ماشین یا وسیله کارا
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device دستگاه
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
picking device دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
semiconductor device دستگاه نیمه هادی
timing device ساعتی
So dont try to device yourself . سعی نکن خودت را گول بزنی
timing device وسیله
physical device ابزار مادی
output device دستگاه خروجی
overcurrent device دستگاه حفافت
overload device فیوز گرمایی
lifting device ابزار بالا بر
pull device عامل کششی
point device بسیار درست
military device اسباب ارتشی
To take someone in . to device ( fool ) someone . کسی را گول زدن
warning device وسیلههشدار
locking device ابزار
fastening device پوچگیره
safety device خارضامن
symbolic device دستگاه سمبلیک
switching device تجهیزات سوئیچینگ
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
sequential device دستگاه ترتیبی
sighting device وسیله نشانه روی
sighting device دوربین دستگاه نشانه روی
spooling device وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
storage device دستگاه انبارش
storage device دستگاه ذخیره
storage device دستگاه ذخیره سازی
storage device انباره
safety device ضامن
safety device دستگاه ضامن
synchronous device دستگاه همگام
peripheral device دستگاه جنبی
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
synchronous device دستگاه همزمان
point device کاملا راست
point device بی عیب
pointing device وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
pointing device دستگاه اشاره گر
pressure device ماسوره فشاری
pressure device عامل فشاری مین
pull device ماسوره کشش مین
storage device دستگاه انباره
active device دستگاه فعال
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
clamping device وسایل قید و بست
combination device ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
communication device دستگاه ارتباطی
electroreceptive device وسیله برقی
dedicated device دستگاه اختصاصی
device cluster گروه دستگاه
device code کد دستگاه
device dependent وابسته به دستگاه
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver محرک دستگاه
device driver برنامه راه اندازی دستگاه
device flag پرچم دستگاه
device handler نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device handler برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device independence مستقل از دستگاه
bistable device دستگاه دوپایا
binary device دستگاه دو حالته
bending device کج گیر
active device دستگاه کنشی
analog device دستگاه قیاسی
analog device دستگاه انالوگ
anticountermining device وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
antifriction device وسیله ضد اصطکاک
antifriction device مکانیسم ضد اصطکاک
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
antirecovery device ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
antisweep device ضامن ضد مین روبی
antisweep device ضامن ضد جمع اوری مین
antiwatching device ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
asynchronous device دستگاه ناهمگام
asynchronous device دستگاه غیرهمزمان
auctioneering device وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
audio device دستگاه سمعی
device independence استقلال دستگاه
nonohmic device دستگاه غیر اهمی
firing device ماسوره
illuminating device تجهیزات روشنایی
measuring device تجهیزات اندازه گیری
gripping device متعلقات گیره و بست
MCI device وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
logic device دستگاه منطقی
microcoding device دستگاه ریزبرنامه نویسی
mapping device دستگاه نگاشت
input device دستگاه ورودی
firing device عامل منفجرکننده
firing device ماسوره مین
device status وضعیت دستگاه
device number شماره دستگاه
discrete device دستگاه گسسته
display device دستگاه نمایش
drawing device دستگاه ترسیمه
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
dressing device دستگاه مستقیم کنی
ignition device وسیله احتراق
metal detection device دستگاه فلزیاب
ingot conveying device تجهیزات انتقال شمش
installable device driver درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
input output device دستگاه ورودی و خروجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com