Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 79 (5 milliseconds)
English	Persian
passive smoking	فردیغیرسیگاریکهدرجائیحضورداردکهافرادیدرحالسیگارکشیدنهستند
Other Matches
smoking	استعمال دخانیات
non-smoking	مکانیعمومیکهسیگارکشیدندرآنممنوعباشد
smoking tobacco	توتون یا تنباکوی کشیدنی
smoking room	وقیح
smoking room	زشت
smoking room	اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
smoking room	اتاق ویژه سیگار کشیدن
smoking jacket	لباس اسموکینگ
smoking jacket	ژاکت مردانه
smoking carriage	واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
smoking car	واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
no smoking allowed	استعمال دخانیان ممنوع
chain-smoking	پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoking	سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
smoking-apparatus	ماشیندودزا
The habit of smoking.	عادت به استعمال دخانیات
in the non-smoking section	در قسمت غیر سیگاری ها
the smoking gun	شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
He swore off smoking cigarettes .	قسم خورد سیگه ررا کنا ربگذارد
Could we have a table in the non-smoking section?	آیا ممکن است میز ما در قسمت غیر سیگاری ها باشد؟
Smoking makes you ill and it is also expensive.	سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
passive	پذیرا
passive	اثر ناپذیر
passive	کم اثرپذیر
passive	بی اراده
passive	پدافندغیر عامل بی بهره
passive	انفعالی
passive	مبارزه منفی
passive	دفاع بدون تیراندازی
passive	انفعالی کارپذیر
passive	وقت کشی بدون اجرای فن
passive	غیر عامل
passive	بیحال
passive	غیر فعال مطیع وتسلیم
passive	تاثرپذیر
passive	دستخوش عامل خارجی
passive	مفعول
passive	منفعل
passive	مفعولی
passive	کنش پذیر
passive	نافعال
passive	غیر فعال
passive	تابع
the passive voive	بنا مجهول
passive element	یکان غیر فعال
the passive voice	بنای مجهول
the passive voice	فعل مجهول
the passive voive	فعل مجهول
passive defense	دفاع غیر عامل
passive vocabulary	واژگان نافعال
indirect passive	فعل مجهولی که مغعول غیرصریح ان فاعل ان شده باشد
passive obedience	فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
passive memory	حافظه منفعل
passive graphics	گرافیک منفعل
passive defense	پدافند غیرعامل
passive device	دستگاه منفعل
passive element	عنصرغیرفعال
passive element	عنصر غیرعامل
passive element	جزء غیرفعال
passive obedience	اطاعت صرف
passive debt	وام بی بهره
passive sonar	ردیاب غیر فعال
passive sodomy	ابنه
passive sodomy	مابونیت
passive absorption	جذب غیرفعال
passive resistance	خود داری از قبول یاموافقت
passive play	اتلاف وقت
passive play	بازی غیرفعال
oral passive type	سنخ دهانی- پذیرشی
passive earth pressure	فشار مقاوم خاک
passive earth pressure	رانش مقاوم خاک
passive fiscal policy	سیاست مالی غیر فعال
passive four terminal network	شبکه چهار قطبی بی اثر
passive particpial abjective	اسم مفعولی که بطورصفت بکاررود
passive aggressive character	منش نافعال- پرخاشگر
passive particpial abjective	صفت اسم مفعولی
passive trade balance	توازن تجارتی منفی
passive trade balance	فزونی واردات بر صادرات

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com