English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
pasted plate صفحه باتری خمیری
Other Matches
pasted عمل گرفتن یک بخش از متن با داده از یک نقط ه و درج آن در نقط ه دیگر.
pasted درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
pasted الصاق
pasted درج وصله
pasted سر هم کردن سرهم بندی کردن
pasted وصله کردن
pasted خمیر
pasted چسباندن
pasted چسب
pasted سریش
pasted گل یاخمیر
pasted نوعی شیرینی چسباندن
pasted چسب زدن به خمیر زدن
plate نعل اسب
plate پلیت
plate ورقه اهن
plate لوحه
plate ورقه تنکه
x plate صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
L-plate تحتتعلیم
Could we have a plate please? ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
a plate یک بشقاب
plate تسمه
plate کلیشه
plate شیشه
plate پلاکهای توضیحات دستگاهها
plate : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate بقدر یک بشقاب
plate لوحه روکش
plate قاب
plate صفحه فلزی ورقه
plate لوح
plate پلاک
plate :بشقاب
plate روکش کردن
plate متورق کردن
plate روپوش دادن
plate زره پوش کردن
plate اب دادن
plate زره
plate ورقه
plate صفحه اند
plate اندودن
plate صفحه
plate shears قیچی ورق بر
plate spring فنر بشقابکی
plate roll غستگاه نورد صفحه
plate rheostat رئوستای صفحهای
plate rectifier یکسوسازاندی
plate rectifier یکسوساز صفحه
plate rack جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
plate pulsing ضربه گری صفحه اند
plate puller انبر صفحه باتری
plate strap تسمه صفحه
plate valve سوپاپ بشقابکی
pole plate حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
silver plate اب نقره
shielded plate صفحه محافظ
screw=plate حدیده
silver plate نقره اندود
screw plate حدیده
screw plate مفتول کش
rating plate پلاک قدرت
rating plate پلاک مشخصات
rating plate صفحه مشخصات
positive plate صفحه مثبت
silver plate فرف نقره
plate proof نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
plate press پرس صفحه باتری
plate capacitor خازن صفحهای
plate basket سبد قاشق و چنگال
pattern plate صفحه مدل
nickel plate اب نیکل دادن گالوانیکی
negative plate صفحه منفی
shamrock plate plate union eyed three
mica plate ورق میکا
licence plate پلاک اتومبیل
kicking plate ورق پاخور
iron plate ورق اهنی
plate circuit مدار صفحه اند
plate clutch کلاج صفحهای
plate point نقطه پلیت
plate mill غستگاه نورد صفحه
plate mill دستگاه فرز غلطکی
plate mark طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
plate mark انگ
plate mark نشان عیار
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
plate girder تیر ساخته شده از تسمه
plate condenser خازن صفحهای
plate clutch کلاج دیسکی
intermediate plate صفحه میانی
silver plate بانقره اندودن
paper plate بشقاب کاغذی
sill plate صفحهپایه
side plate پیشدستی
salad plate بشقابسالادخوری
reel plate صفحهقرقرهای
pressure plate صفحهنگهدار
plate grid صفحهمشبک
pitcher's plate صفحهاتصال
pad plate صفحهلایی
needle plate صفحهسوزنی
mounting plate صفحهپایه
slide plate صفحهلغزان
specification plate صفحهاختصاصی
finger-plate ورق دست خور
crown-plate بالشتک
There is a plate missing. یک بشقاب کم است.
Could we have a plate for the child? آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
The plate is chipped. لبه بشقاب پریده است
warning plate صفحههشدار
warming plate صفحهگرم کننده
top plate صفحهبالایی
strike plate صفحهتوپی
splash plate صفحهآبپاش
home plate صفحهبازی
foot plate صفحه پایه
escutcheon plate صفحهروقفلی
tin plate حلبی
tie plate بالشتک ریل
theoretical plate بشقابک نظری
tally plate برچسب تست
tally plate برچسب ازمایش
surface plate تراز فلزی یا اهنی
surface plate تراز
stencil plate الگوی نقشه برداری
spring plate صفحه فنری
sole plate کف پنجره
union plate صفحه چند چشمی
wall plate زیرسری
double plate صفحهیدوبله
dinner plate بشقابپلوخوری
armoured plate ورقهزرهی
absorbing plate صفحه جاذب
license plate پلاک
license plate نمرهی اتومبیل
book plate برچسب کتاب
wobble plate دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
wobble plate صفحه جنبان
water plate بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
sole plate بالشتک
image plate الکترود تصویر
plate of a capacitor جوشن خازن
cap plate سرستون
cadminum plate ابکاری کادمیومی کردن
butt plate صفحه فلزی روی ته قنداق تفنگ
butt plate صفحه ته قنداق تفنگ
butt plate صفحه کف قنداق
buckled plate صفحه تاشده
buckled plate صفحه دولا شده
arched plate صفحه قوس دار
plate voltage ولتاژ اندی
plate supply تغذیه صفحه
plate saturation اشباع اند
anchor plate سپر
condenser plate جوشن خازن
anchorage plate صفحه مهاری
angle plate صفحه زاویه دار
chrome plate روکش کردن با کروم
plate current جریان صفحه اند
chain plate صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
centre plate keel drop
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
breast plate سینه بند اسب
battery plate صفحه باتری
armor plate زره دار کردن پوشاندن بازره
base plate صفحه زیر ستون
base plate صفحه پای ستون
baffle plate موج گیر
armor plate ورق زرهی
baffle plate سپر
backing plate صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
bearing plate صفحه اتکاء
bearing plate صفحه تکیه گاه
bed plate صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
hot-plate صفحه داغ
armor plate زره
armor plate حفاظ یا پوشش زرهی
bottom plate صفحه مبنا
bolster plate صفحه برای مهار کردن
boiler plate سطح یخزده و سفت برف
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
bed plate پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
back plate صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
draw plate صفحه حدیده کن
grid plate صفحه شبکه
fish plate وصله
fish plate لبه گیر
fish plate پشت بند
finger plate قطعهای ازفلزیاچینی یاشیشه که بالاوپایین دسته درمیگذارندکه از
faure plate صفحه باتری خمیری
breast plate زره سینه
fashion plate ادم شیک پوش
fashion plate شکل یا عکس ژونال مد
hot plate چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
heavy plate ورق فلزی سنگین
gusset plate صفحه سه گوش
gusset plate ورق نبشی
gusset plate صفحه اتصال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com