English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
English Persian
patch pocket جیبرویسینه
Other Matches
patch جالیز
patch وصله
patch مشمع روی زخم قطعه زمین
patch تصحیح کوچک در نرم افزار توسط کاربر در ساختار ناشر نرم افزار
patch مدت زمان معین
patch وصله ناجور وصله کردن
patch تصحیح در یک برنامه
patch تعمیر کردن
patch بهم جورکردن
patch سرهم کردن
patch محدوده 02 در 04 متر برای تمرین اسکیت
patch بهم پیوستن
patch وصله کردن
patch ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patch تکه
patch up <idiom> تعمیر کردن
to patch up خواباندن سرهم بندی کردن
to patch up وصله کردن اصلاخ کردن
to patch up تعمیر کردن
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
not a patch on به هیچ طرف مقایسه نیست با
patch وصله دوزی کردن
not a patch on چه دخلی دارد
eye patch باندچشم
patch panel تابلوی سرهم بندی
purple patch نوشته اراسته به صنایع بدیعی
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
A patch of cloud . لکه ابر
patch cord سیم سرهم بندی
patch cord سیم رابط
to put a patch on a garment وصله بر جامهای دوختن جامهای را وصله کردن
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work. ماست مالی کردن
pocket پیش رفتگی خط جبهه
she had him in her pocket کاملابراواختیارمیکرد
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket محاصره شدن
pocket جیب دار درجیب گذاردن
pocket درجیب پنهان کردن
pocket فرورفتگی
she had him in her pocket خوب جلوش را گرفته بود
pocket کوچک جیبی
pocket پولی
pocket حباب
pocket جیب
pocket کیسه هوایی
pocket پاکت تشکیل کیسه در بدن
pocket نقدی
pocket بجیب زدن
foot pocket قالب پا
fork pocket محفظهانشعابی
flap pocket جیبلبهدار
front pocket جیبجلو
hidden pocket جیبمخفی
exterior pocket کیفبازشو
door pocket جیبدر
vest pocket جیب جلیقه
watch pocket جیب ساعتی
watch pocket جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
back pocket جیبپشتی
gusset pocket جیبپاکتی
batten pocket بادبان
bottom pocket سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
centre pocket گودال
centre pocket مرکزی
inset pocket جیبمخفی
interior pocket جیبداخلی
mock pocket جیبساختگی
pocket calculator ماشین حساب جیبی
trouser pocket جیب شلوار
air pocket دست انداز هوایی
pocket rule خط کش جیبی [ابزار]
pocket rule خط کش تاشو [ابزار]
pocket rules خط کش های جیبی [ابزار]
pocket watch ساعت جیبی
pocket rules خط کش های تاشو [ابزار]
They picked my pocket. جیبم رازدند
outside ticket pocket جیبکوچکبیرونی
seam pocket جیبرویدرز
stake pocket جیبتودهای
top pocket حفرهفوقانی
vertical pocket جیبعمودی
welt pocket جیبنواری
pocket-sized جیبی
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
Take your money out of your pocket. پولت را از جیب دربیاور
pocket money پول جیب
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
i am rials in pocket سه ریال سود بردم
i am 0 rials out of pocket 05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket کرده ام
lime pocket پوشش اهک
one pocket billiard بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
out of pocket expenses هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses هزینه واقعی
pocket battleship رزمناو تندرو و سبک
pocket billiards بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
pocket book کیف بغلی
empty pocket ادم بی پول یا تهی کیسه
chip pocket شیار دندانههای اره
pocket calculator حسابگر جیبی
pocket calculators حسابگر جیبی
pocket handkerchief دستمال جیبی
pocket handkerchiefs دستمال جیبی
pocket knife چاقوی جیبی
pocket knives چاقوی جیبی
air pocket منفذ
air pocket بادگیر
air pocket چاه هوایی
armature pocket شیار ارمیچر
called pocket کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
pocket book دفتر بغلی
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
pocket lamp چراغ قوه
pocket meter سنجه جیبی
pocket picking جیب بری
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pocket pistol طپانچه جیبی
pocket pistol بغلی عرق
pocket split باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
pocket veto رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
slash pocket جیب عمودی درجهت درزلباس
the furniture of ones pocket دارایی جیب
vest pocket جیبی
vest pocket مخصوص
pocket lamp لامپ کوچک
pocket expenses هزینه مختصر شخصی
pocket judgment سند قطعی لازم الاجرا
pocket edition چاپ جیبی کتاب
pocket computer کامپیوتر جیبی
pocket judgment سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
hand warmer pocket جیببقل
poker pocket billiards بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
trousers pocket [American E] جیب شلوار
pants pocket [American E] جیب شلوار
ast welt pocket جیبپیشسینهای
hand-warmer pocket جیبگرم کنندهیدست
To put ones hand in ones pocket. دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
burn a hole in one's pocket <idiom> پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
bottle pocket billiard بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
To pick somebodys pocket. جیب کسی را زدن
to pocket a tidy sum <idiom> پول خوبی به جیب زدن
front top pocket جیببالایجلویشلوار
broad welt side pocket جیبپهنپهلو
He has feathered his nest. He has lined his pocket. اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
Money burnes a hole in his pocket. پول تو جیب اش بند نمی شود
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
money burns a hole in his pocket <idiom> پول تو دستش بند نمی شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com