Dictiornary-Farsi | payment in kind | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 195 (9 milliseconds)

English	Persian
payment in kind	پرداخت غیرنقدی
payment in kind	پرداخت جنسی


Other Matches

to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms]	چیزی را قسطی خریدن
one of a kind <adj.>	بی همتا
one of a kind <adj.>	یکتا
in kind	بعین
in kind	عینا
one of a kind <adj.>	بیمانند
i kind of liked it	من تا اندازهای انرا دوست داشتم
one of a kind <adj.>	بی نظیر
one of a kind <adj.>	یگانه
He's one of a kind.	او [مرد] آدمی منحصر به فرد است.
of the same kind	از همان نوع
in kind	جنسا
how kind he is	چقدرمهربان است چه مهربان است
he was very kind indeed	واقعابسیار مهربانی کرد
he was very kind indeed	راستی چه اندازه مهربان بود
It is very kind of you .	لطف دارید
i kind of liked it	میشود گفت دوست داشتم
in kind <idiom>	به طریقی مشابه
a kind [of]	نوعی [از]
i said nothing of the kind	هیچ همچو چیزی
i said nothing of the kind	نگفتم
some kind [of]	یک نوعی [از]
in kind	بجنس
it is of a different kind	یک جو ردیگر است
it is of a different kind	نوعی دیگراست
it is of a different kind	قسم دیگری است
kind	بامحبت
kind	مهربانی شفقت امیز
three-of-a-kind	سهنوعازیکعدد
kind	کیفیت
kind	دسته
kind	جنس گروه
kind	جور
kind	قسم
kind	نوع
kind	گونه
kind	جنسی
to be kind to...	مهربان بودن نسبت به ....
so let us always be kind	پیوسته مهربان باشیم
so let us always be kind	پس بیایید
it is very kind of you	خیلی التفات کردید
kind of	تاحدی
kind of	تا درجهای
kind regards	درود
kind regards	سلام
four-of-a-kind	چهارنوعازیکعدد
kind	غیرنقدی مهربان
of what kind is it ?	چه جوراست
of what kind is it ?	چه قسم است
of what kind is it ?	چگونه است
re payment	بازپرداخت
on payment	در مقابل وجه
in payment of	بجای
in payment of	بعوض
on payment	دربرابر پول
on payment	باپول
in payment of	درازای
non payment	عدم پرداخت
payment	قسط
against payment	در برابر پول
against payment	با پول
payment	تادیه
payment	کارسازی
payment	پرداخت
payment	تادیه پول
payment	وجه
against payment	درمقابل وجه
down payment	پیش پرداخت
down payment	پیش قسط
non-payment	عدم پرداخت
by payment	از طریق پرداخت
ration in kind	معادل جیره
quarters in kind	مسکن مجانی
kind hearted	خوش قلب
kind-hearted	مهربان
kind-hearted	خوش قلب
ration in kind	جیره معادل یاجانشین
the bird kind	جنس پرنده
they differ in kind	جنساباهم فرق دارند
they differ in kind	جنس یاچگونگی انهاباهم فرق دارد
They act after their kind.	جنس خود رفتار می کنند.
they act after their kind	به ایین
tax in kind	مالیات جنسی
these kind of men	اینجو رمردمان
taxes in kind	مالیات جنسی
quarters in kind	منازل سازمانی
transportation in kind	وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
human kind	نوع بشر
kind of funny	یک جوری بامزه
benefit in kind	نفع جنسی
collision of the first kind	برخورد نوع اول
collision of the second kind	برخورد نوع دوم
some kind of sickness	یک نوعی از بیماری
imeant that he is kind	مقصودم اینست که ادم مهربانی است
in a kind (sort) of way <idiom>	یک کمی
human kind	جنس ادمی
kind heartedness	مهربانی
kind heartedness	خوش قلبی
what kind of a bird is that ?	چه جور مرغی است
kind hearted	مهربان
kissing kind	باهم دوست
what kind of a bird is that ?	چه قسم پرنده ایست
we had coffee of a kind	یکجورقهوهای داشتیم یاخوردیم
kissing kind	درحال اشتی
to suspend payment	پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
punctual payment	پرداخت در سر وعده
prompt payment	پرداخت فوری
progress payment	پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
upfront payment	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
to stop payment	درمانده یا ورشکست شدن
transfer payment	پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
stop payment	دستور عدم پرداخت چک به بانک
suspension of payment	توقف
terms of payment	شرایط پرداخت
pre payment	پیش پرداخت
payment under reserve	پرداخت تحت تضمین
deferred payment	پرداخت اتی
documents against payment	اسناد در مقابل پرداخت
final payment	پرداخت نهایی
advance payment	پیش پرداخت
final payment	پراخت نهائی
in part payment	علی الحساب
installment payment	پرداخت قسطی
payment by installments	پرداخت قسطی
minimum down payment	حداقل میزان پیش پرداخت
monthly payment	پرداخت ماهانه
notice of non payment	گواهی عدم پرداخت
annual payment	پرداخت سالیانه
annual payment	قسط سالیانه
deferred payment	پرداخت بصورت یوزانس
deferred payment	پرداخت معوق
demand for payment	تقاضای پرداخت
date of payment	موعد پرداخت
clean payment	پرداخت بی قید و شرط
casual payment	پیش پرداخت
document against payment	تحویل اسناد در ازای پرداخت
casual payment	مساعده
deferred payment	پرداخت مدت دار
average payment	پرداخت متوسط
as a partial payment	علی الحساب
on account payment	پیش پرداخت
payment in advance	پیش پرداخت کردن
payment in advance	پیش پرداخت
payment in full	پرداخت کامل
payment stopped	توقف پرداخت
payment in full	پرداخت تمام
payment stopped	دستور عدم پرداخت
payment on account	قسط
payment on account	آنچه علی الحساب پرداخت میشود
payment of an debt	وفاء دین
payment of a debt	اداء دین
payment terms	شرایط پرداخت
payment against documents	پرداخت در برابر اسناد
payment under a guarantee	پرداخت تحت ضمانتنامه
part payment	بیعانه قسط
part payment	پرداخت اقساطی
payment by instalments	پرداخت به اقساط
payment against a draft	پیش پرداخت در مقابل برات
He is a man with a kind heart.	قلب مهربان ورئوفی دارد
i repaid his kindress in kind	مهربانی او را عینا` تلافی کردم
payment on open account	پرداخت در حساب جاری
delayed payment penalty	خسارت تاخیرتادیه
balance of international payment	موازنه پرداختهای بین المللی
The means of payment will appear unchanged.	شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
preferential claims payment	طلب ممتازه
discontinue the payment of the cost of	ترک انفاق
deferred payment credit	اعتبار برای پرداختهای معوق
delayed payment penalty	زیان دیر کرد
30% down payment against bank guaranty	۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
regular payment of salaries	پرداخت حقوق بطورمرتب
Payment on delivery of goods.	پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
late payment damages	خسارت تاخیر تادیه
To demand prompt payment.	تقاضای پرداخت فوری کردن
payment in due cource	پرداخت به موقع
lump sum payment	پرداخت نقدی
annual payment factor	ضریب بازپرداخت سالیانه
lump sum payment	پرداخت یکجا
arrangement for payment by instalment	تقسیط
arrangement for payment by instalment	قسط بندی
mail order of payment	دستور پرداخت کتبی
He has a harsh exterior but a kind heart.	ظاهرش خشن است ولی قلبش مهربان است
fee [payment to professional people]	حق الزحمه
fee [payment to professional people]	اجرت
To pay money. To make a payment.	بی پرده صحبت کردن
To pay money. To make a payment.	پول پرداختن
option of delayed payment of the price	خیار تاخیر ثمن
payment by installments [American English]	قسط
payment on account [American English]	قسط
part [ial] payment of a fine	پرداخت قسمتی از جریمه
to make a part [ial] payment	یک قسط را پرداختن
secure encryption payment protocol	سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money).	من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)	این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )